سزد

لغت نامه دهخدا

سزد. [ س َ ] ( اِ ) جاوزد باشد که سفیدخار و خارسفید است. ( برهان ). جاوزد سفید. خار.( ناظم الاطباء ). سپیدخار که جاوزد گویند. ( رشیدی ).

فرهنگ فارسی

جاوزد باشد که سفید خار و خار سفید است . خار . سپید خار که چاوزد .

پیشنهاد کاربران

سزاوار. . شایسته
سزد: سزاوار است، جا دارد که. چون:
سرانجام ببرید هر دو ز کفت
سزد گر بمانی بدین در شگفت: جا دارد که بمانی بدین در تعجب.
شایسته است
معنی غلط نوشتید
سزاوار است
شایسته است
سزاید، سزاوار است، شایسته است؛

بپرس