سِزار، گایوس یولیوس (۱۰۰ـ4۴پ م)(Caesar, Gaius Julius)
سِزار، گایوس یولیوس
(یا: قِیصَر، ژول سزار) سردار، دیکتاتور و از موفق ترین فرماندهان نظامی روم. با پومپیوس بزرگ(پومپه) و مارکوس لیکینیوس کراسوس، نخستین گروه حاکمان سه نفری را در ۶۰پم تشکیل داد. سرزمین گُلرا در ۵۸ ـ ۵۰ پم تصرف کرد و در ۵۵ ـ ۵۴ پ م به بریتانیا حمله کرد. با سپاهش از رود روبیکونعبور کرد و در ۴۹ پم وارد ایتالیا شد و جنگ داخلی به راه انداخت. این جنگ در ۴۵ پ م با شکست پومپیوس و حامیانش پایان یافت و سزار به دیکتاتوری مادامالعمر انتخاب شد، ولی توطئه گران در ۱۵ مارس ۴۴پ م او را به قتل رساندند. وی مورخی چیرهدست بود. خاطراتسِزار، که شرح جنگ های اوست، تا به امروز اثری عمیق بر شیوۀ نگارش کتب تاریخی مربوط به جنگ ها داشته است. دوران اولیۀ خدمت سِزار، با حادثۀ خاصی همراه نبود. وی از ۸۰ تا ۷۸ پ م در مقام تریبوننظامی در آسیا خدمت کرد و در آن جا بالا ترین نشان روم، کورونا سیویکا، را دریافت کرد؛ این نشان معمولاً برای نجات جان یکی از شهروندان اعطا می شد. سِزار با آن که از طبقه اشراف بود، ولی به حزب مردمی پیوست و هنگامی که در ۶۵م، به منصب فرمانداری رسید، تقریباً همۀ ثروت خود را صرف تفریحات مردم رم کرد. علی رغم آزاداندیشی اش، در ۶۳ پ م به مقام رهبر روحانی (پونتیفکس ماکسیموس) رسید. در ۶۱پ م، فرماندار اسپانیای اقصی (پرتغال کنونی و بیشتر اراضی غرب، مرکز و جنوب اسپانیای امروزی) شد. در ۶۱ ـ ۶۰ پ م سیاست برخورد با قبایل منطقه را درپیش گرفت. اتحاد سیاسی او با پومپیوس و کراسوس به کسب مقام کنسولی، در ۵۹ پ م انجامید و، در ۵۸ پ م پنج سال فرمانداری ایالت های ایلیریادر ساحل شرقی دریای آدریاتیکو مناطق ماورای آلپو آلپِ گُل (اراضی کنونی شمال ایتالیا، فرانسه، بلژیک، بخشی از آلمان و جنوب هلند) را به دست آورد که در ۵۵پ م به مدت دَه سال دیگر تمدید شد. در دوران فرمانداری اراضی گل را تا رود راین تصرف کرد و تنها در دو مورد شکست خورد: دسته ای مرکب از پانزده یگان در زمستان ۵۴پ م نابود شدند، و حملۀ او به دژ شهر گِرگوویادر گُل در ۵۲پ م به شکستی سخت انجامید. وقتی فرمانداری او در ۴۹ پ م به پایان رسید، ثروتی عظیم و ارتشی کار آمد و کاملاً سرسپرده داشت. پس از مرگ کراسوس در نبرد کارای یا حَرّاندر ۵۳ پ م، پومپییوس به رقیب اصلی او تبدیل شد و با جناح هایی در سنا متحد شد که خواهان محاکمۀ سزار بودند. سزار در رأس سپاه خود از رود روبیکون گذشت تا با سربازان پومپیوس در ایتالیا روبه رو شود، و به دنبال آن جنگ داخلی آغاز شد که تا ۴۵پ م ادامه داشت. استعداد درخشان سِزار در مقام فرماندهی به پیروزی های بزرگ او در فارسالوس( ۴۸ پ م)، تاپسوس(۴۶ پم)، و در ۴۷ پم برضد شاه فارناکِسْ (فارناسِس دوم، حک: ۶۳ ـ ۴۷ پ م) در آسیای صغیر انجامید؛ که این نبرد آخر او را چنین خلاصه کرده «آمدم، دیدم، پیروز شدم». چند ماه را در مصر گذراند، و در آن جا بود که کلئوپاترا، ملکۀ مصر، از او پسری نامشروع به نام سِزاریونبه دنیا آورد. آخرین پیروزی او، در ۴۵ پ م بر پسران پومپیوس در موندای اسپانیا، به جنگ پایان داد. به هرحال، سِزار نتوانست به صلح همیشگی دست یابد و در ۱۵ مارس ۴۴ پ م زیر مجسمۀ پومپیوس در سنا، به ضرب کارد کشته شد. (← بروتوسو کاسیوس). سِزار در ۵۵ پ م رهسپار بریتانیا شد تا سلت های بریتانیایی را از ارسال کمک برای عموزادگان خود در گُل منصرف کند. در کِنتقدم به خشکی گذاشت، ولی پس از چند هفته با آغاز طوفان هایی که امنیت ناوگانش را به خطر می انداختند وادار به عقب نشینی شد. در ۵۴ پ م برای مبارزه ای طولانی تر بازگشت و بریتانیایی ها را به فرماندهی کاسیوِلانوسشکست داد. پس از دریافت باج و تضمین عدم مداخلۀ بریتانیایی ها به گل بازگشت و به فتوحات خود در آن جا ادامه داد. هیچ یک از این دو مأموریت به عنوان حمله برنامه ریزی نشده بودند: اولی جنبۀ قدرت نمایی و دومی جنبۀ تنبیهی داشت. سزار نیز مانند دیگر فرماندهان بزرگ به اصلاح ارتش توجهی نداشت و بیشتر در اندیشۀ تشکیل سپاهی در اوج کار آمدی بود. رهبری الهام بخش بود و سربازانش را تشویق می کرد، تملق می گفت و پاداش فراوان می داد. از سلامت کامل جسمانی برخوردار بود، شیوۀ فرماندهی پویایی درپیش گرفت و توان کاری شگرفی داشت. نبردهایش را به دقت برنامه ریزی می کرد، و این برنامه ریزی شامل نقل وانتقال های بی باکانه و گاه مخاطره آمیز سپاه بود. به هنگام ضرورت تن به خطر می داد، و برای کسب پیروزی به کیفیت سپاه، ابتکار عمل خود و خوششانسی اعتماد داشت.
سِزار، گایوس یولیوس
(یا: قِیصَر، ژول سزار) سردار، دیکتاتور و از موفق ترین فرماندهان نظامی روم. با پومپیوس بزرگ(پومپه) و مارکوس لیکینیوس کراسوس، نخستین گروه حاکمان سه نفری را در ۶۰پم تشکیل داد. سرزمین گُلرا در ۵۸ ـ ۵۰ پم تصرف کرد و در ۵۵ ـ ۵۴ پ م به بریتانیا حمله کرد. با سپاهش از رود روبیکونعبور کرد و در ۴۹ پم وارد ایتالیا شد و جنگ داخلی به راه انداخت. این جنگ در ۴۵ پ م با شکست پومپیوس و حامیانش پایان یافت و سزار به دیکتاتوری مادامالعمر انتخاب شد، ولی توطئه گران در ۱۵ مارس ۴۴پ م او را به قتل رساندند. وی مورخی چیرهدست بود. خاطراتسِزار، که شرح جنگ های اوست، تا به امروز اثری عمیق بر شیوۀ نگارش کتب تاریخی مربوط به جنگ ها داشته است. دوران اولیۀ خدمت سِزار، با حادثۀ خاصی همراه نبود. وی از ۸۰ تا ۷۸ پ م در مقام تریبوننظامی در آسیا خدمت کرد و در آن جا بالا ترین نشان روم، کورونا سیویکا، را دریافت کرد؛ این نشان معمولاً برای نجات جان یکی از شهروندان اعطا می شد. سِزار با آن که از طبقه اشراف بود، ولی به حزب مردمی پیوست و هنگامی که در ۶۵م، به منصب فرمانداری رسید، تقریباً همۀ ثروت خود را صرف تفریحات مردم رم کرد. علی رغم آزاداندیشی اش، در ۶۳ پ م به مقام رهبر روحانی (پونتیفکس ماکسیموس) رسید. در ۶۱پ م، فرماندار اسپانیای اقصی (پرتغال کنونی و بیشتر اراضی غرب، مرکز و جنوب اسپانیای امروزی) شد. در ۶۱ ـ ۶۰ پ م سیاست برخورد با قبایل منطقه را درپیش گرفت. اتحاد سیاسی او با پومپیوس و کراسوس به کسب مقام کنسولی، در ۵۹ پ م انجامید و، در ۵۸ پ م پنج سال فرمانداری ایالت های ایلیریادر ساحل شرقی دریای آدریاتیکو مناطق ماورای آلپو آلپِ گُل (اراضی کنونی شمال ایتالیا، فرانسه، بلژیک، بخشی از آلمان و جنوب هلند) را به دست آورد که در ۵۵پ م به مدت دَه سال دیگر تمدید شد. در دوران فرمانداری اراضی گل را تا رود راین تصرف کرد و تنها در دو مورد شکست خورد: دسته ای مرکب از پانزده یگان در زمستان ۵۴پ م نابود شدند، و حملۀ او به دژ شهر گِرگوویادر گُل در ۵۲پ م به شکستی سخت انجامید. وقتی فرمانداری او در ۴۹ پ م به پایان رسید، ثروتی عظیم و ارتشی کار آمد و کاملاً سرسپرده داشت. پس از مرگ کراسوس در نبرد کارای یا حَرّاندر ۵۳ پ م، پومپییوس به رقیب اصلی او تبدیل شد و با جناح هایی در سنا متحد شد که خواهان محاکمۀ سزار بودند. سزار در رأس سپاه خود از رود روبیکون گذشت تا با سربازان پومپیوس در ایتالیا روبه رو شود، و به دنبال آن جنگ داخلی آغاز شد که تا ۴۵پ م ادامه داشت. استعداد درخشان سِزار در مقام فرماندهی به پیروزی های بزرگ او در فارسالوس( ۴۸ پ م)، تاپسوس(۴۶ پم)، و در ۴۷ پم برضد شاه فارناکِسْ (فارناسِس دوم، حک: ۶۳ ـ ۴۷ پ م) در آسیای صغیر انجامید؛ که این نبرد آخر او را چنین خلاصه کرده «آمدم، دیدم، پیروز شدم». چند ماه را در مصر گذراند، و در آن جا بود که کلئوپاترا، ملکۀ مصر، از او پسری نامشروع به نام سِزاریونبه دنیا آورد. آخرین پیروزی او، در ۴۵ پ م بر پسران پومپیوس در موندای اسپانیا، به جنگ پایان داد. به هرحال، سِزار نتوانست به صلح همیشگی دست یابد و در ۱۵ مارس ۴۴ پ م زیر مجسمۀ پومپیوس در سنا، به ضرب کارد کشته شد. (← بروتوسو کاسیوس). سِزار در ۵۵ پ م رهسپار بریتانیا شد تا سلت های بریتانیایی را از ارسال کمک برای عموزادگان خود در گُل منصرف کند. در کِنتقدم به خشکی گذاشت، ولی پس از چند هفته با آغاز طوفان هایی که امنیت ناوگانش را به خطر می انداختند وادار به عقب نشینی شد. در ۵۴ پ م برای مبارزه ای طولانی تر بازگشت و بریتانیایی ها را به فرماندهی کاسیوِلانوسشکست داد. پس از دریافت باج و تضمین عدم مداخلۀ بریتانیایی ها به گل بازگشت و به فتوحات خود در آن جا ادامه داد. هیچ یک از این دو مأموریت به عنوان حمله برنامه ریزی نشده بودند: اولی جنبۀ قدرت نمایی و دومی جنبۀ تنبیهی داشت. سزار نیز مانند دیگر فرماندهان بزرگ به اصلاح ارتش توجهی نداشت و بیشتر در اندیشۀ تشکیل سپاهی در اوج کار آمدی بود. رهبری الهام بخش بود و سربازانش را تشویق می کرد، تملق می گفت و پاداش فراوان می داد. از سلامت کامل جسمانی برخوردار بود، شیوۀ فرماندهی پویایی درپیش گرفت و توان کاری شگرفی داشت. نبردهایش را به دقت برنامه ریزی می کرد، و این برنامه ریزی شامل نقل وانتقال های بی باکانه و گاه مخاطره آمیز سپاه بود. به هنگام ضرورت تن به خطر می داد، و برای کسب پیروزی به کیفیت سپاه، ابتکار عمل خود و خوششانسی اعتماد داشت.
wikijoo: سزار،_گایوس_یولیوس_(۱۰۰ـ۴پ_م)