ز ده گونه ریچال و ده گونه وا
گلوبندگی هریکی را سزا.
ابوشکور.
دلیری ز هشیار بودن بوددلاور سزای ستودن بود.
فردوسی.
بفرمود تا جایگه ساختندورا چون سزابود بنواختند.
فردوسی.
شاد باد آن بهمه نیک سزاو ایمن از نکبت و از شور و ز شر.
فرخی ( دیوان ص 184 ).
ناز اگر خوب را سزاست بشرطنسزد جز ترا کرشمه وناز.
فرخی.
ایزد ار ملک و ولایت بسزا خواهد دادملکی یافت سزاوار بملک عالم.
فرخی.
خدای دادش هرچ آن سزا و درخور اوست مثل زنند که درخور بود سزا بسزا.
عنصری.
او بد سزای صدر جهان ناسزا نکرداین کار کو بکرد جزاز بهر ما نکرد.
منوچهری.
چو بیند جامه های سخت نیکوبگوید هریکی را چند آهو
که زرد است این سزای نابکاران
کبود است این سزای سوگواران.
( ویس و رامین ).
امیر رضی اﷲ عنه برسیدن این بشارت تازگی تمام یافت و فرمود تا استقبال او بسیجیدن سخت بسزا. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 40 ).دگر هرکه را بد سزا هدیه داد
بنامه بسی پوزش آورد یاد.
اسدی.
نه هر جایگه راست گفتن سزاست فراوان دروغ است کان به ز راست.
اسدی.
ازایرا سزا نیست اسرار حکمت مر این بی فساران بی رهبرانرا.
ناصرخسرو.
کسری پشت پای بهرام ببوسید و گفت سزای تاج و تخت تویی. ( فارسنامه ابن البلخی ص 78 ).سبحان اﷲ مرا نگوید کس
تا من چه سزای بند سلطانم.
مسعودسعد.
جمال عترت و فخر شرف علی که بعلم اگر عدیل علی خوانمش سزا باشد.
ادیب صابر.
تا سزا باشد ثنا گستردن آل رسول بنده در عالم بنام تو ثناگستر شود.
سوزنی.
و آنکه رادوست بانصاف بردمنوازش که سزای ستم است.
خاقانی.
جان چو سزای تو نیست باد بدست جهان مهر چو مقبول نیست خاک بفرق نگین.
خاقانی.
بیشتر بخوانید ...