سریه عبدالله بن رواحه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در سال ششم هجری رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) مطلع شد اُسَیْر بن زِرام که به فرمانروایی یهودیان خیبر رسیده بود. قبائلی را برای دشمنی و جنگ با اسلام تحریک می کند، از این رو افرادی را به فرماندهی عبدالله بن رواحه برای تحقیق اعزام داشت. پس از ثابت شدن درستی گزارشات عبدالله بن رواحه را با سی نفر به سوی خیبر فرستاد تا با فرمانروای آنجا مذاکره کند و او را از مقابله با اسلام بازدارد. نخست او با مذاکره قانع شد دست از جنگ بردارد اما در بین راه با نقض توافق اولیه و فتنه گری اسباب درگیری با مسلمانان را فراهم نمود که به کشته شدن خود و همراهانش انجامید و تنها عبد الله بن رواحه مجروح گشت.
«سریة» به قطعه ای از سپاه گفته می شود که به دستور رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) به سوی مکانی و برای انجام ماموریتی اعزام می شدند، بدون آن که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) همراه آنان باشد.
کسب اطلاعات
"عبدالله بن رَواحِه" دو مرتبه به خیبر رفته بود، بار اوّل رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) او را در ماه رمضان به همراه سه نفر به «قلعه ی خیبر» فرستادند که از اوضاع خیبر و اهل آن و قصد آنان و گفتگوها و صحبت هایی که می کنند، اطلاعاتی کسب کند. عبدالله بن رواحه نیز به خیبر آمد. او به نخلستان ها می رفت و افراد خود را نیز به سه دهکده معروف خیبر به نام های «نطاة»، «شقّ» و «کتیبه» اعزام می کرد. آنان سه روز در آنجا بودند و از "اسَیر بن زارِم" و دیگران مطالبی شنیده و پس از آن به نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) بازگشتند. آنان وقایع و اخباری را که دیده و شنیده بودند، به عرض پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) رساندند.
فتنه گری یهود
"اُسَیر بن زارِم" در کتب تاریخی نام وی با اختلاف نقل شده است. برخی نام او را «یسیر بن رزام» دانسته اند، و برخی دیگر نام وی را همان «اسیر بن زارم» می دانند. مردی شجاع بود که یهودیان او را پس از کشته شدن "ابورافع"، به فرمانروایی خود برگزیده بودند. هنگامی که اسَیر بن زارِم به ریاست یهود رسید، به آنان گفت: «به خدا سوگند محمد هیچ یک از یاران خود را به سوی یهود نفرستاده، مگر آن که هرچه که خواسته بر سر آنان آورده است؛ اما قصد من آن است، کاری کنم که تا کنون کسی نکرده است. » یهودیان گفتند: «تو می خواهی چه کاری انجام دهی که دیگران تا کنون آن را انجام نداده اند؟» اسیر گفت: «به نزد قبیله غطفان می روم و آنها را برای جنگ با محمد جمع می کنم! »اُسَیر بن زارِم به نزد قبیله غَطفان رفته و آنان را جمع کرده و گفت: «ای گروه یهود! ما به شهر و دیار محمد برای جنگ با او می رویم. بدانید هیچ کس در شهر و سرزمین خود جنگ نمی کند، مگر آن که دشمن او در برخی از هدف هایش بر او پیروز می شود. » یهودیان نیز سخن او را تایید کرده و به او گفتند که خوب چاره ای اندیشیده است!
ارزیابی اطلاعات
...

پیشنهاد کاربران

بپرس