سریری

لغت نامه دهخدا

سریری. [ س َ ] ( ص نسبی ) منسوب بسریر. ( برهان ). || بالینی. ( فرهنگستان ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به سریر . ۲ - معالجات بالینی .

فرهنگ معین

(سَ ) [ ع - فا. ] (ص نسب . )۱ - منسوب به سریر. ۲ - معالجات بالینی .

پیشنهاد کاربران

کنایه از
پادشاه
کسی که تکیه بر سریر قدرت نموده
صاحب سریر و تخت و بارگاه
سریری خبر یافت کان تاجدار
برآن تختگه کرد خواهد گذار
✏ �نظامی�
سریری ز گفتار صاحب سریر
بدان داستان گشت فرمان پذیر
✏ �نظامی�