سریرت


مترادف سریرت: خصلت، خو، داب، خوی، باطن، راز، سریره، سر، نیت

لغت نامه دهخدا

سریرت. [ س َ رَ ] ( ع اِ ) راز و آنچه نهان کرده شود ودر مجاز به معنی خصلت و طبیعت. ( غیاث اللغات ). سریرة : سلطان بر سریرت و غور مکر و خدیعت او وقوف یافت. ( ترجمه تاریخ یمینی ). خلوص اعتقاد او در موالات دوست و نصوح سریت و سریرت او در مطاوعت حضرت عرض داد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). رجوع به سریرة شود.

سریرة. [ س َ رَ ] ( ع اِ ) راز. ( منتهی الارب ) ( دهار ). راز و آنچه پنهان کرده شود، سرائر جمع آن است. ( آنندراج ). نهان. ( مهذب الاسماء ). || بمجاز معنی خصلت و طبیعت. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - آنچه که مخفی کنند راز سر . ۲ - باطن نیت جمع سرائر ( سرایر ) .

فرهنگ معین

(سَ رَ ) [ ع . سریرة ] (اِ. ) ۱ - راز. ۲ - باطن ، نیت . ج . سرائر.

فرهنگ عمید

نیت، باطن.

پیشنهاد کاربران

باید بدانیم دو کلمه ی سَریر و سریره ( سَریرَت ) هر دو عربی هستند ولی ارتباطی با هم ندارند و نمی توان گفت سریره مونث سریر است.
تفاوت ها:
- سریر به معنای تخت و� تخت آراسته است و سریره ( سَریرَت ) به معنای راز، سِر، نهان، باطن، نیت و آنچه نهان کرده شود و در مجاز به معنی خصلت و طبیعت است. ( سریرت متضاد علانیه است و از سِر به معنای راز� و علانیه از علنی به معنای آشکار می آید. )
...
[مشاهده متن کامل]

- جمع سریر ، اَسِرَّه و� سُرُر است و اما جمع سریره ( سَریرَت ) ، سرائر ( سرایر ) است.
وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُکَ عَلَیَّ یَاسَیِّدِی فِیمَا یَکُونُ مِنِّی إلَیآخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلاَنِیَتِی وَ بِیَدِکَلاَ بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَنَفْعِی وَ ضَرِّی ( فرازی از مناجات شعبانیه )
همانا آنچه تقدیر نموده ای بر من ای آقای من درآنچه که تا پایان عمر بر من فرود می آید از نهان وآشکارم جاری شده است، و تنها به دست توست نه به دست غیر تو فزونی وکاستی ام و سود و زیانم،
در ضمن:
سریر بر وزن فعیل است و معنی مفعول می دهد و مشتق از سَر به معنی بریدن است پس به اعتبار بریدن و تراشیدن چوب، تخت را سریر گویند.

سرشت
نهاد

بپرس