سری توی سرها دراوردن یا پیدا کردن
اصطلاحات و ضرب المثل ها
معروف شدن؛ مقام و مرتبه ای / نفوذی / اعتباری یافتن
مثال:
این دیگه اون رضاکوچیکه ی قدیم نیست، حالا دیگه آقا برای خودش سری توی سرها درآورده و با کله گنده ها رفت وآمد می کنه.
پیشنهاد کاربران
سری توی سرها درآوردن:[مجازی] شهرت و اعتباری به دست آوردن ( بالاخره او هم در آن شهر سری توی سرها درآورد و اسم و رسم پیدا کرد. )
( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )