سرگشته کردن


معنی انگلیسی:
astonish, confound, confuse, dazzle, disorient, fluster, nonplus, perplex, puzzle, stupefy

لغت نامه دهخدا

سرگشته کردن. [ س َ گ َت َ / ت ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) متحیر کردن :
ز کشته همه دشت پرپشته کرد
یلان را ز بس زخم سرگشته کرد.
اسدی.

فرهنگ فارسی

متحیر کردن .

مترادف ها

astonish (فعل)
گیج کردن، متحیر کردن، مات کردن، خیره کردن، مبهوت کردن، متعجب ساختن، سرگشته کردن

puzzle (فعل)
خیره کردن، سرگشته کردن، اشفته کردن، گیچ کردن، متحیر شدن

bewilder (فعل)
گیج کردن، سردرگم کردن، سرگشته کردن، گم کردن

perplex (فعل)
گیج کردن، سردرگم کردن، سرگشته کردن، بهت زده کردن

فارسی به عربی

تحیر

پیشنهاد کاربران

بپرس