دیکشنری
مترجم
بپرس
سرگرایی
مترادف سرگرایی
: عصیان، سرکشی، نافرمانی، بدقلقی، بدفرمانی، بی قراری، مستی
دنبال کنید
فرهنگ عمید
سرپیچی، سرکشی، نافرمانی.
پیشنهاد کاربران
عصیان کرد
غالب شد
نافرمانی نمود
عاقبت عشق سر گرایی کرد
خاک در چشم کدخدایی کرد
✏ �نظامی�
+ عکس و لینک