سرکو
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
سرکوب؛ سرافکندگی؛ طعنه؛ منت؛ تنا و سرکو
سر کوب؛ هاون
پیشنهاد کاربران
سورکو sourkou در گویش ساوجی، هاون سنگی را گویند و به دسته سنگی آن نیز ، دسته سورکو گفته شود
سُرکو یا سُورکُو ( در گویش سیستانی ) وسیله ای است همچون هونگ بزرگ که معمولاً از تنه ی قطور درخت تهیه می شود و دانه های گندمی را که از پوسته ی خود جدا نشده باشند در آن می کوبند. این واژه در امثال حکم دهخدا به صورت سُرکو ضبط شده است: بچّه که راه افتاد سُرکو را هم گل میخ باید کرد.
گروه فنی مهندسی سرکو/مستقر در شهرک علمی تحقیقاتی اصفهان
سرکو: نام شهری کوچک و خوش آب و هوا در استان همدان است که در میان کوه های بلند پنهان شده است. /تویسرکان
در لهجه لری به معنای جایگاه بزرگان و در لفظ انگلیسی ( Sirco ) به معنای آقای کمپانی است.
سرکو: نام شهری کوچک و خوش آب و هوا در استان همدان است که در میان کوه های بلند پنهان شده است. /تویسرکان
در لهجه لری به معنای جایگاه بزرگان و در لفظ انگلیسی ( Sirco ) به معنای آقای کمپانی است.
سرکو یعنی سنگ آسیاب