اینهمه صفرای تو با روی زرد
سرکه ابروی تو کاری نکرد.
نظامی.
سرکه ابروش ز بس تندی داد دندان لطف را کندی.
امیرخسرو ( از آنندراج ).
باغبان راسرکه ابرو به هنگام بهاراز برای آب و رنگ باغ ابری دیگر است.
ابوطالب کلیم ( از آنندراج ).
، سرکه ابرو. [ س ِ ک َ / ک ِ اَ ] ( ص مرکب ) ترش ابرو. ( شرفنامه منیری ). ترش رو. عبوس.