سرکه فروختن. [ س ِ ک َ / ک ِ ف ُ ت َ ] ( مص مرکب ) فروختن سرکه. || کنایه از ترش رویی کردن و روی درهم کشیدن. ( برهان ) ( رشیدی ). ابرو ترش کردن. ( غیاث ) ( آنندراج ) : برگ می صبوح کن سرکه فروختن که چه گرچه ز خواب جسته ای خوش ترش و گران سری.خاقانی.