سرکج

/sarkaj/

معنی انگلیسی:
curved, (in)curved

لغت نامه دهخدا

سرکج. [ س َ ک َ ] ( ص مرکب ) آنچه سر آن کج و به یک سو باشد. || پارچه ای که یک سوی آن پهن تر از سوی دیگر بود. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

چوب یاعصاکه سرش خمیده باشد، کوتاهی برفرش
( صفت ) ۱ - آنچه که سرش کج و معوج باشد . ۲ - خطی کوچک و مورب که بر سر ( ک ) و ( گ ) نهند : کاف تازی یک سر کج و کاف پارسی دو سر کج دارد .

فرهنگ عمید

۱. چیزی که سرش خمیده باشد.
۲. ویژگی فرش یا هرچیز دیگر که یک بر آن کوتاه تر از بر دیگر باشد.

واژه نامه بختیاریکا

بد اخلاق؛ بد پوز

پیشنهاد کاربران

سرکج ؛ پارچه یا زمینی که که بخاطر داشتن زاویه های کمتر یا بیشتر از نود درجه شکل مربعی یا مستطیلی خود را از دست داده ، معادل قناص است

بپرس