سرپر

/sarpor/

لغت نامه دهخدا

سرپر. [ س َ پ ُ ] ( ص مرکب ) مقابل ته پر و سرخالی. ( یادداشت مؤلف ). || نوعی از تفنگ که باروت و گلوله از سر لوله درآن کنند و با سنبه استوار کنند. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) تفنگ یا توپی که گلوله یا ساچمه را از سر آن داخل کنند مقابل ته پر .

فرهنگ معین

( ~ . پُ ) (ص مر. ) نوعی تفنگ که باروت یا گلولة آن از سر لوله به داخل فرستاده می شود.

فرهنگ عمید

ویژگی تفنگ شکاری یا توپ که باروت و گلوله را از سر لوله داخل آن کنند.

گویش مازنی

/sere per/ سیر سیر در مقابل گرسنهتأکید بر سیری
/sar per/ تفنگ سرپر – تفنگی که باروت و ساچمه یا گلوله ی آن از بالا به گپ تفنگ ریخته شود

واژه نامه بختیاریکا

به کناره خرمن سرپر گویند
( سَر پُر ) کاملا پر؛ بیش از اندازه؛ مقابل سر کم

پیشنهاد کاربران

سر َپر : [ اصطلاح کفتر بازی ] به کبوترانی که پس از کشیدن پرهایشان و رشد مجدد آن قبل از رسیدن کامل پرها به اندازه ای که بتواند پرواز کنند می گویند سر َپر شده است.
روستای سرپر در دهستان جهانگیری *زیلایی *مسجدسلیمان
محل سکونت طوایف خلیلی بیگیوند پلنگ و طایفه مال احمدی از
ایل منجزی بهداروند
ایل بزرگ لر بختیاروند

بپرس