سرپر
/sarpor/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
گویش مازنی
/sar per/ تفنگ سرپر – تفنگی که باروت و ساچمه یا گلوله ی آن از بالا به گپ تفنگ ریخته شود
واژه نامه بختیاریکا
( سَر پُر ) کاملا پر؛ بیش از اندازه؛ مقابل سر کم
پیشنهاد کاربران
سر َپر : [ اصطلاح کفتر بازی ] به کبوترانی که پس از کشیدن پرهایشان و رشد مجدد آن قبل از رسیدن کامل پرها به اندازه ای که بتواند پرواز کنند می گویند سر َپر شده است.
روستای سرپر در دهستان جهانگیری *زیلایی *مسجدسلیمان
محل سکونت طوایف خلیلی بیگیوند پلنگ و طایفه مال احمدی از
ایل منجزی بهداروند
ایل بزرگ لر بختیاروند
محل سکونت طوایف خلیلی بیگیوند پلنگ و طایفه مال احمدی از
ایل منجزی بهداروند
ایل بزرگ لر بختیاروند