سرویس کردن


معنی انگلیسی:
service, to service (as a motor car)

مترادف ها

service (فعل)
تعمیر کردن، سرویس کردن، روبراه ساختن، ماشینیراتعمیر وروغن کاری کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس