سروسامان دادن
مترادف سروسامان دادن: بسامان کردن، نظم ونسق دادن، سامان بخشیدن، مرتب کردن، داماد کردن، عروس کردن
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
پا به پادُو نُ هادن
پا به پادُو نُهادن
پیشنهاد کاربران
سرو سامان دادن=اصلاح
نوا
برشته کشیدن . [ ب ِ رِ ت َ / ت ِ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) منظم کردن . منظم ساختن . || بنظم درآوردن . بند کردن ، چنانکه دانه های جواهر در گردن بند یا تسبیح :
ز عمر بهره همین گشت مر مرا که بشعر
برشته میکشم این زر و در و مرجان را.
... [مشاهده متن کامل]
ناصرخسرو.
- برشته ٔ نظم کشیدن ؛ نظم کردن . سرودن . شعر گفتن . منظوم ساختن .
- || منظم ساختن . منظم گرداندن . تنظیم کردن . برشته کشیدن . تعکیف . ( منتهی الارب ) .
ز عمر بهره همین گشت مر مرا که بشعر
برشته میکشم این زر و در و مرجان را.
... [مشاهده متن کامل]
ناصرخسرو.
- برشته ٔ نظم کشیدن ؛ نظم کردن . سرودن . شعر گفتن . منظوم ساختن .
- || منظم ساختن . منظم گرداندن . تنظیم کردن . برشته کشیدن . تعکیف . ( منتهی الارب ) .
ضبط و ربط کردن
سر و صورت دادن ، به سامان کردن ، سازمند کردن
حل و عقد امور
رتق و فتق
اصلاح
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)