سروح

لغت نامه دهخدا

سروح. [ س ُ ] ( ع مص ) به چرا شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( ترجمان القرآن علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ). چرا کردن. ( آنندراج ).

پیشنهاد کاربران