سره خور

لغت نامه دهخدا

سره خور. [ س َ رَ / رِ خوَرْ / خُرْ ] ( نف مرکب ) در تداول عوام ، سرخور. کودک شوم و ناخجسته که شآمت او سبب مرگ کسان او شود. کودک شوم که زادن او موجب مردن پدر یا مادر یا هردو شود. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

در تداول عوام ٠ سرخور ٠ کودک شوم و ناخجسته که شامت او سبب مرگ کسان او شود ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس