بخت، پیشامد ، سرنوشت
آنچه از سوی خدا از پیش گزینش شده که با خردورزی ، نیکی و دهش و یا خدا خواهی ( دعا ) به گمان برگشت پذیر باشد.
سرنوشت/بخت، طالع، آنچه از روز ازل برای انسان مقدر است
إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ/سوره الرعد آیه 11
خداوند سرنوشت هیچ قوم ( و ملتی ) را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنها خود را تغییر دهند
... [مشاهده متن کامل]
تا نگرید ابر کی خندد چَمَن / تا نگرید طفل کی جوشد لَبَن / مثنوی مولانا
تا نگرید کودک حلوا فروش / بَحر رحمت در نمی آید به جوش / مثنوی مولانا
تا ما نخواهیم هیچ تغییری در زندگی ما پدید نمی آید
تقدرات
In a land of myth and a time of magic the destiny of a great kingdom rests on the shoulders of a young boy. His name: Merlin
Schicksal با تلفظ شیک سال به زبان آلمانی به معنای سرنوشت می باشد. سرنوشت یک کلمه اصیل در زبان فارسی است که ریشه در فهم و عقل خردمندان گم نام و آفرینندگان گردونه مهر ایرانیان و چرخه تولد و مرگ هندوان و دو سمبل کوچکتر روی آنها یکی چلیپا و دیگری سواستیکا دارد در اعصار دور دست باستان در سرزمین های ایران و هندوستان قبل از پیدایش خطوط سه گانه میخی سومری و ایلامی و اُگاریتی و هیروگلیف مصریان و قبل از ظهور و پیدایش نوآه ( نوح ) و چند هزار سال قبل از تولد زرتشت و بودا. سرنوشت به این معناست که سعادت و عشق و زندگی در اول و آغاز آفرینش یکبار برای همیشه و دائمیت و ابدیت و بقاء و جاودانگی در سطح کمال خوبی و زیبایی آفریده شده و از پیش تعیین گردیده و تصویر کلی و جزئیات آن یکبار برای همیشه در خاطره مطلق و بیکران خداوند متعال ثبت و ضبط گردیده و پس از آن هرگز هیچ خلل و لرزش و لغزشی در آن ایجاد نخواهد گردید و انسان به کمک کلیه پندار ها و گفتار ها و رفتار های بد و نیک دنیوی هرگز و هیچگاه نمی تواند کوچکترین اثر مثبت یا منفی بر روی تصویر کلی و جزئی آن سعادت و عشق و زندگی سرمدی - مبدئی - ازلی - ابدی بگذارد. اگر انسان بتواند زندگی دنیوی خود را به بهشت تبدیل کند، بابت آن به اندازه یک اتم به لذت و شادی خداوند افزوده نخواهد گردید و اگر برعکس ، انسان زندگی دنیوی خود را به جهنم تبدیل نماید، بخاطر آن به اندازه یک اتم از لذت و شادی خداوند کاسته نخواهد شد و آنهم به این دلیل ساده و بدیهی که لذت و شادی خداوند در حالت کلی و بیکرانی مطلق است و مشمول حال نوسانات افزایش و کاهش نمی باشد بلکه فقط در قالب جزئیات کثیر و فراوان و گوناگون نباتی و حیوانی و انسانی.
... [مشاهده متن کامل]
من سرمدی و من های دهری :
من در نظام احسن و اشرف آفرینش مبدئی - ازلی - ابدی به امر خداوند متعال و از ابعاد فراوان و بیکران خود وی و نه از عدم یا نیستی و در بطن وی و در بیرون و یا خارج از وی ، یک بار برای همیشه و دائمیت و ابدیت و بقاء و جاودانگی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی و در یک سن معتدل ملکوتی یا آسمانی و در سرای خاص و ویژه خویش آفریده شده و از سعادت و عشق و زندگی جاودانه برخوردار گردیده ایم. آن زندگی بسیار طولانی ( به احتمال قوی و نزدیک به یقین به اندازه عمر کلی محتوای آن نظام احسن و اشرف طول کشیده است بدون یک لحظه پیرشدن و یا بیمار شدن و یا با پدیده هایی مثل جنگ و شر و درد و غم و اندوه و افسردگی یا احساس تنهایی و انزوا مواجه و روبرو شده بوده باشم ) به پایان رسیده و من به خواب ژرف و شیرین مرگ فرو رفته و سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان با هدف بازگشت به همان حالت بهشت برین اولیه ، آغاز گردیده است. در طول این راه و سفر بسیار طولانی و دایره وار، من نه فقط یک یا دو یا سه یا صد و یا هزار و یکبار بلکه بطور فراوان همیشه از مادر متولد میشوم و زندگی دهری یا دنیوی کوتاه مدت خود را تجربه و سپری می نمایم و در لحظه مرگ دوباره به خواب ژرف و شیرین فرو می روم و بموازات آن از همان زندگی سرمدی یا مبدئی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی در قالب روئیاهای حقیقی و روشن بر خوردار میگردم بهمراه برآورده شدن کلیه آرزو های نیک من و هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش بدون اینکه در بر آورده شدن یکی از آن آرزوها به یک موجود غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی کوچکترین صدمه یا زیان و ضرر و خسارتی وارد آید. زندگی های دنیوی من همیشه پشت سر هم و در طول همدیگر هربار در یک مدار و مرتبه و درجه تکاملی برتر از قبل تکرار می شوند بین دو حد ؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخس و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف و نه بطور یکسان. کلیه گذشتگان و حالیان و آیندگان زمینی من از زمان آغاز پیدایش روی کره زمین تا پایان انقراض در روی کره زمین یا در منظومه شمسی و یا در گوشه ناچیزی از کهکشان راه شیری ، همین ها خواهند بود که هستند و هربار در یک وادی یا منزل یا پله و یا ایستگاه و یا در یک مدار و مرتبه و درجه برتر و کمال یافته تر از قبل یا پیش.
من دارای یک سلسله طویل خاص و ویژه خویش می باشم و اول و وسط و آخر آن هم خودم می باشم و نه چیز دیگری. لذا من در این دنیا و در طول این زندگی دنیوی از اصل خود مثل نی و مرغ مولانا از نیستان و باغ ملکوتی بریده و جدا نشده ام و یا مثل بابا آدم و ننه حوای موسا و ایسا و محمّد از باغ فسقلی اِدن ( eden ) پردیس یا فردوس یا جنت و یا بهشت و از آسمان و پیشگاه بیکران خداوند متعال جدا و رانده و طرد نشده و به روی کره زمین تبعید نگردیده ام و آنهم به این علت و دلیل ساده و بدیهی که بارگاه یا درگاه و یا پیشگاه خداوند متعال بیکران و بینهایت است و هیچ چیزی نمی تواند در بیرون یا در خارج از آن وجود داشته باشد و یا به آنجا طرد و تبعید شود. لذا بر خلاف کشف و شهودات عرفان دینی ، هدف غائی یا نهائی حرکت سیر و سلوکی من بسوی کمال بازگشت به خویشتن یا رجعت به اصل خویش نمی باشد بلکه بازگشت به همان حالت بهشت برین اولیه و آنهم نه به تنهایی بلکه بهمراه کلیه تار و پود های مفید این واقعیت و طبیعت .
من ( و هیچ فرد انسانی دیگر و هیچ موجود زنده ای ) در طول آن زندگی بسیار طولانی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین، از خود دارای هیچگونه اختیار و اراده و خواست آزاد نبوده ام بلکه اختیار و اراده و خواست آزاد خداوند متعال در کلیه لحظات آن زندگی در کلیه تار و پودهای هستی و وجود من بطور مستقیم و بدون واسطه ساری و جاری بوده است و لذت ها و شادی های من ، بطور مستقیم و بلا واسطه لذات ها و شادی های خود خداوند بوده اند در قالب ناچیر وجودی من. لذا من ( و هیچ فرد انسانی دیگر و هیچ موجودی ) در طول آن زندگی مرتکب هیچگونه خطا و گناهی نشده ام که بابت آن تنبیه شوم و مورد ملامت و سرزنش قرار گیرم و یا احیانا از درگاه و پیشگاه به بیرون رانده و طرد و تبعید گردم .
خدواند متعال هر گاه که بخواهد و اراده کند می تواند یک موجود را نیست کند، اما علیرغم قدرت و علم بیکران هیچگاه نمی تواند یک موجود را به بیرون از خود طرد نماید، زیرا حد و مرز و کرانه و ساحل ندارد که بیرون یا خارج داشته باشد.
گبری و گبریان :
گبری یعنی جبری و گبریان یا جبریان یا ایل گبریان و یا ایل جبریان همان خردمندان گم نام در سرزمین ایران و هندوستان بوده اند یعنی معتقدین به سرنوشت و سعادت و عشق و زندگی از پیش تعیین شده. گابرییل مسیحیت ( پیام دهنده بار دار شدن ماریا مادر ایسا یعنی مریم عذرا ) و جبرئیل وحی رسان به گوش سر پیامبر اسلام ، همان ایل گبریان یا ایل جبریان بوده که اقتباس گردیده و پیشوند ایل به آخر کلمه رفته و به پسوند مبدل شده و به فرشته پیام رسان تبدیل گردیده است . لذا کلمه فارسی گبری به معنای بیخدا نبوده و نمی باشد و فرشته ای تحت نام های گابریئیل و جبرئیل هم وجود نداشته و ندارد.
هرگونه دستکاری موزیانه از نوع پیامبرانه در حکمت و امر و کلام و کار و هنر خداوند متعال توسط انسان صورت گیرد ، یک روزی مثل امروز برملا و فاش میگردد.
سرانجام
فرجام
واژه سرنوشت کاملا پارسی است چون درترکی می شود پدژ این واژه یعنی سرنوشت صد درصد پارسی است.
با تلاش وعلم واندیشه ودعاء وتوکّل علی الله المُقَدِّر؛ سرنوشت صالح خودت به دست خودت تعیین میشه! وبا غفلت وسطحی نگر وتوهم وخیال واهداف پوچ . . . إبلیس به سوی بدبختی سرنوشتت را میکشونه. ( فَأَمَّا مَنْ طَغی - وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا - فَإِنَّ الْجَحیمَ هِیَ الْمَأْوی )
... [مشاهده متن کامل]
مواظب باش چی آرزو میکنی وچی خیال میبینی!
قَدر مانند قانون جاذبه ( نیوتن ) وگریز ازش ندارد مگه قضاء ( مقام ) الله دخالت میشه ( واللهُ یفعل ما یشاء ) .
سرنوشت : ( و أمّا من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی - فإنّ الجنة هی المأوی ) . ( و لمن خاف مقام ربه جنتان ) .
سریال سرنوشت کرهء ( إیمان Faith ) : اصل موضوع رسیدن به هدف "ایمان وباور به خودت" ودروغ وحیله وفریب وسیله رسیدن به این هدف! کاملا عقاید شیطانی وقهرمان سازی واسطوره ساختن وخرافات پنداری. با امثال این برنامه ها، زیرکانه عقائد مردم را منحرف میانجامند.
کسی چ میدونه شاید معنیش توی خودش باشه سرنوشت یعنی چیزی که تو با سر، یا عقل برای خودت مینویسی البته اگه مرگ را یه واقعیت وزندگی را یه فرصت برای تجربه کردن ببینی
خط جبین . [ خ َطْ طِ ج َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خط پیشانی . کنایه از سرنوشت . ( آنندراج ) : این سرنوشت بدهم دایم بکس نماندسیلاب اشک شوید آخر خط جبینم . کلیم ( از آنندراج ) .
●سرنوشت به تورکی === Alin yazisi ●
Alin یعنی پیشانی
Yazgi یعنی سرنوشت خودش
Yazi یعنی نوشته
مثال ؛ sen sin benim Alin yazim
در لری بختیاری
سرنوشت: تیگ نوشت
با احترام اگه سرنوشت از قبل واسه همه تعریف شده باشه پس نباید یه مجرم رو تنبیه ویا یه خیر رو تشویق کنیم بنظر من یعنی اینکه هر شخصی هر آنچه تو ذهنش ثبت و ظبط کنه و به خورد ناخوداگاهش بره آینده اش رو برنامه
... [مشاهده متن کامل] ریزی کرده ساعت به ساعت واینکه هر کسی به نوعی فرق میکنه علتش اینه چون تمام انسانها در ابتدای خلقت به یک صورت اند که طی زندگی و محیط مربوطه طرح ریزی میشن واسه همینه که میگن هر چه کنی به خود کنی . . . . کلام. رفتار. گفتار . ذهن. روح و جسم تماما مثبت وفقط تقاضای بهترینهااز خدا بصورت قلبی باشه نه کینه و نفرت و بخل و. . . تمام سرنوشتت رو به بهترین شکل ترسیم میکنی سرنوشت یعنی خودت برنامه سر ( مغز و ضمیر ناخودآگاه ) نوشتی که قابل برنامه ریزی مجدده
مچکرم♥♡
سپاس فراوان★♣
سرنوشت تمام اتفاقات چه جزعی چه کلی داخل سرمون نوشتست صحبت از وجود هاردی در مغزمونه که تمام وقایع زندگیمون داخلش ثبت وظبته واندازه ی عمر هر موجودی بر اساس ظرفیت این هارد باهم متفاوته.
چیزی که در اینده اتفاق می افتد
سرنوشت علی دست حامد بود.
اقبال، بخت، تقدیر، طالع، قدر، قسمت، قضا، مقدر، نصیب، سرگذشت، ماجرا، سرانجام، عاقبت
سرنوشت به معنای تقدیر ، بخت ، چیزی که انسان انسان رقمش میزند چیزی که برای همه رقم خورده همانند آینده
سرنوشت یعنی: آینده
عاقبت - آینده
هر فرد انسانی میتواند در مکان در جهت های مختلفی قدم بردارد اما در زمان فقط در یک جهت. بنا بر این میتوان تصور کرد که اختیار انتخاب تنها در مکان و آنهم در شرایط ویژه آزاد است اما نه در زمان. حرکت در زمان اجباری است. همه راه هایی که قرار است به دلخواه خویش و در چارچوب قوانین و مقررات طی کنیم ، همگی مثل جوی بار هایی در یک دلتای مشترک به رودخانه زمان می پیوندند و در این پیوستن اختیار از ما صلب گردیده است. در مکان می توانیم مسیر خود را به عقب یا به چپ و راست برگردانیم اما در زمان نمیتوانیم به گذشته بر گردیم و احیانا اشتباهی که کرده ایم آنرا اصلاح نمائیم. شاید به توان باور داشت که تقدیر یا سرنوشت دو نوع می باشد، یکی مکانی که محدود به شرایط اما اختیاری و دیگری زمانی که علاوه بر محدویت امکانات و شرائط اجباری و راهی است که چه بخواهیم و چه نخواهیم خود به خود طی میشود. تولد هر فرد انسانی از محدوده اختیارات خود او خارج بوده و می باشد، اما پا گذاشتن او از طریق تولد به عرصه زندگی اجباری .
... [مشاهده متن کامل]
چون از طریق بررسی فلسفی علت و معلول نمی توانیم به علت اولیه دست یابیم، لذا باور داشتن دینی و حکمی به خداوند به عنوان علت اولیه در بیشتر مواقع نقش شفا بخش را در بررسی شکست های حاصل از برخورد با سنگ و چوب های سرنوشت و تقدیر، ایفا میکند. والدین من در تولید من نقش ابزار و اسباب را بازی کرده اند و نه نقش طراح و تصمیم گیرنده. در این مورد طراحی و تصمیم آنها هم اسباب و ابزار بوده است. البته من همیشه سعی و کوشش ام این است که به دام بلای مذهب و فرقه گرایی نیافتم. به خدا اعتقاد داشتن به معنای دینی - مذهبی بودن نیست.
تقدیر
منظور از سرنوشت اتفاق هایی است که قرار است برای ما اتفاق بیفتد و هیچوقت قابل تغییر نیستند چون آنها دیگر قابل پاک کردن و از سر نوشتن نیستن و باید با آنها روبرو شد
یعنی دست تقدیرهمان قضا وقدرالهی است.
دست تقدیرهمان قضا وقدرالهی است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)