سرمک

لغت نامه دهخدا

سرمک. [ س َ م َ ] ( اِ ) سرمج. آرش . در پهلوی «سرمک » . گیاهی که از آن جامه بافند. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). شوره گیاهی که آن را اسفناج رومی خوانند. و معرب آن سرمق باشد. ( برهان ). اسفناج رومی که برای استسقا نافع است. معرب آن سرمق است. ( آنندراج ). سبزه ای است که آن را اسفناج رومی گویند و معرب آن سرمق است. ( جهانگیری ). || نوعی از سبزی باشد. ( برهان ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) گیاهی است از تیره اسفنجیان که در نواحی گرم و معتدل آسیا و اروپا روید ( در خراسان نیز روییده میشود ) گیاهی است یکساله و علفی که گلهایش منظم و کاملند و جزو سبزیهای صحرایی در آش و غذاهای مختلف مصرف میشود دانه اش قی آور است قطف سرمج سرمق .

فرهنگ عمید

= سلمه

دانشنامه عمومی

سَرمَک، روستایی است از توابع بخش شنبه و طسوج شهرستان دشتی استان بوشهر ایران
این روستا در دهستان طسوج قرار دارد و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ آمار رسمی جمعیت آن ( ۶۶ خانوار ) ۲۹۳ نفر می باشد.
عکس سرمک
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس