سرموری

لغت نامه دهخدا

سرموری. [ س َ ] ( ص نسبی ) چیز بسیار خرد و ریزه ها چون قیمه سرموری و افشان سرموری. ( آنندراج ) :
گر به زلف عنبرین دل گاه گاهم میکشد
قیمه سرموری خط سیاهم میکشد.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).

پیشنهاد کاربران