سرماهی

لغت نامه دهخدا

سرماهی. [ س َ ] ( ص نسبی ، اِ مرکب ) از: سر + ماه ( شهر عربی ) + ی ( نسبت ). ( از حاشیه برهان قاطعچ معین ). ماهیانه و مقرری باشد که در هر سر ماه به نوکر و امثال آن دهند و آن را به عربی مشاهره گویند.( برهان ). مقرری که در سر هر ماه به نوکر دهند و آن را ماهانه نیز گویند و به تازی مشاهره گویند. ( آنندراج ). مهواره. ماهواره. ( یادداشت مؤلف ) :
هزار سکه دینار سرخ سرماهیت
هزار تنگه سیم سپید انعامت.
؟ ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) مقرریی که در پایان هر ماه بخدمتگزاران و کارکنان دهند ماهیانه شهریه .

فرهنگ معین

(سَ ) (اِمر. ) ماهیانه ، شهریه .

پیشنهاد کاربران

بپرس