سرما یافتن

لغت نامه دهخدا

سرما یافتن. [ س َ ت َ ] ( مص مرکب ) سرما خوردن : گفت زنهار پشت مرا به کنار گیر ساعتی که سرما یافته ام. ( مجمل التواریخ ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - احساس سرما کردن . ۲ - سرما خوردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس