سرقین

لغت نامه دهخدا

سرقین. [ س ِ ] ( معرب ، اِ ) سرگین. ( غیاث ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) : گفت بعره یعنی سرقین دلیل است بر وجود شتر پوینده و اثر قدمها دلیل است بر رفتن رونده. ( جوامع الحکایات چ معین ص 57 ).

سرقین. [ س َ رَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان ایروموسی بخش مرکزی شهرستان اردبیل. دارای 965 تن سکنه است. دارای چشمه های آب گرم معدنی طبی است که از شهرستانهای اطراف اهالی برای استحمام بدانجا می آیند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

سرقین. [ س َ رَ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر. دارای 271 تن سکنه است. آب آن از چشمه ، محصول آن غلات و حبوبات است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

ده جزئ دهستان حوم. بخش مرکزی شهرستان اهر .

دانشنامه عمومی

سرقین یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان بزکش بخش مرکزی شهرستان اهر واقع شده است. از شخصیتهای مهم این روستا میتوان به جعفر سرقینی سرپرست وزارت صمت و معاون سابق وزارت صمت اشاره کرد که سالهای متمادی سکان معدن کشور را در دست داشت. این روستا ۱۴۵ نفر جمعیت دارد. [ ۱] [ ۲]
عکس سرقین
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

سَرْقین
تپه و گورستانی باستانی در ۲۰ کیلومتری غربی شهر اردبیل در روستای سرقین. در محوطۀ گردسنگ چینی به قطر ۲۷ متر قرار گرفته و به دوران پیش از اورارتو (هزارۀ اول پیش از میلاد) تعلق دارد.

پیشنهاد کاربران

بپرس