سرقات

لغت نامه دهخدا

سرقات. [ س َ رَ / رِ ] ( ع اِ ) ج ِ سرقة. رجوع به سرقت شود. || سخن دیگران را به خود نسبت دادن.
- سرقات شعری ؛ سخن و شعر دیگران را بر خود بستن و انواع آن چهار است : انتحال ، سلخ ، المام ونقل. رجوع به هر یک از این کلمات شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع سرقت . ۱ - دزدیها . ۲ - سخن دیگران را به خود نسبت دادن و انواع آن چهار است : انتحال سلخ نقل المام ( آنست ک شاعر معنیی را فرا گیرد و به عبارت و وجهی دیگر به کار گیرد ) .
جمع سرقه

پیشنهاد کاربران

بپرس