سرفه کنان

/sorfekonAn/

لغت نامه دهخدا

سرفه کنان. [ س ُ ف َ / ف ِ ک ُ ] ( نف مرکب ، ق مرکب ) در حال سرفه :
آن حلق صراحی بین کز می به فواق آمد
چون سرفه کنان از خون بیمار به صبح اندر.
خاقانی.
حلق و لب قنینه بین سرفه کنان و خنده زن
خنده بهار عیش دان سرفه نوای صبحدم.
خاقانی.
رجوع به سرفه شود.

فرهنگ فارسی

در حال سرفه

پیشنهاد کاربران

Coughing
چرا نمی گوییم cough؟ 🤔
خیلی دقت کنید چون گفته سرفه کنان زمان حال نشان می دهد و cough یعنی سرفه ولی چون گفته سرفه کنان از ( ING ) استفاده می کنیم
چرا از ING استفاده می کنیم ؟🤔
...
[مشاهده متن کامل]

چون ( ING ) زمان حال نشان میده و وقتی کلمه را می خواهیم به زمان حال تبدیل کنیم از ING استفاده می کنیم.
طرز تلفظ ING = ( آی ین جی )

بپرس