سرفراز کردن. [ س َ ف َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بلندقدر کردن. مهتر ساختن. عزت و آبرو بخشیدن : و آنکه را دوست بیفکند از پای سرفرازش مکن ار شاه جم است.خاقانی.بردر خویش سرفرازم کن وز در خلق بی نیازم کن.نظامی.سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع.حافظ.