دیکشنری
مترجم
بپرس
سرعوب
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
سرعوب. [ س ُ ] ( ع اِ ) راسو. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ). ابن عرس.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک