سرعسکر

لغت نامه دهخدا

سرعسکر. [ س َ ع َ ک َ ] ( اِ مرکب ) سپهسالار. ( آنندراج ). سالار و سردار و فرمانده سپاه. ( ناظم الاطباء ) : سرعسکر نیز از قارص به اظهار مکابرت و مکاثرت نهضت کرده چهارفرسخی اردوی شهریار... وارد گردید. ( دره نادره چ شهیدی ص 633 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس