سرعت=خیز ، تندی
( خیز بن فعل خیزیدن ، مانند برخیزیدن )
speed: هنگار
Velocity: تندی
Acceleration: شتاب
در فیزیک
سرعت fleetness ( هنگامی که حرکت میکنیم و جهت داریم مثلا ۲۳ کیلومتر بر ساعت به سمت شرق )
تندی speed ( وقتی فقط مقدار تندی رو داریم و جهت رو نمیدونیم یعنی میگیم ۲۳ کیلومتر بر ساعت )
معنی میشه
سرعت برابر شتاب و چالاکی و تندی و تیزی است.
از پسوند" ا "نیز می توانیم برای ساخت واژه بهره ببریم، می توان واژه تندا را برای واژه سرعت بسازیم.
پس:
سرعت
گویش:sor - at
ریشه از:عربی
برابر پارسی:شتاب، تندی، تیزی، تندا
در ترکی استانبولی از واژه پارسی Hız یا خیز استفاده میشود. ما نیز میتوانیم بگوییم خیز یا خیزش ولی واژه های بهتری همچون تیزی و هنگارد موجود است. دوستانی که گفته اند تندی باید بگوییم تندی با سرعت یکی نیست، یکی Speed است دیگری Velocity
هنگار
منبع: آبادیس
https://abadis. ir/fatofa/هنگار/
واژه سرعت
معادل ابجد 730
تعداد حروف 4
تلفظ sor'at
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: سرعة]
مختصات ( سُ عَ ) [ ع . سرعة ]
آواشناسی sor'at
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
🇮🇷 همتای پارسی: تندی 🇮🇷
تندی - به سرعتی
تگ، هنگار، روندی ( پهلوی )
از فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه نوشته ابوالقاسم پرتو
در مجمع البیان می گوید: فرق بین سرعت و عجله این است که سرعت به معنای جلو افتادن در کاری است که جلو افتادن در آن جایز باشد. پس سرعت ( از آنجائی که همیشه در کار خیر به کار می رود ) خود یکی از صفات ممدوح
... [مشاهده متن کامل] است . و ضد آن ( ابطاء کندی ) است . که صفت ناپسندی است ، به خلاف عجله که چون به معنای شتافتن و جلو افتادن در کاری است که نباید در آن شتاب کرد. لذا از صفات نکوهیده و مذموم به شمار می رود. و ضد آن ( اناة - درنگ و تانی ) است که از صفات پسندیده است . و ظاهرا سرعت در اصل ، وصف حرکت ، و عجله وصف متحرک بوده ، ( بعدها به خود متحرک هم گفته اند مسارع ، وگرنه در اصل لغت موارد هر یک غیر مورد دیگری است ) . ( تفسیر المیزان )
جالب است که نامِ گیاهی به نامِ "SPEEDwell" را در فارسی "سیزاب" می نامند.
در پارسیگ، تیزی، سرعت بوده.
دیسه دیگر تیزی، سیزی است.
می توانیم داشته باشیم:
سیزیدن = to speed up. سرعت گرفتن.
سیزِش = فرایند سرعت گرفتن.
سیزاندن = سرعت بخشیدن. To accelerate.
سیزانش = فرایند آن.
... [مشاهده متن کامل]
واسیزیدن = سرعت کم کردن. To slow down.
واسیزش = فرایند.
واسیزاندن = از سرعت کاهیدن. To decelerate.
واسیزانش = فرایند آن.
همسانی آوایی سیز با "سپید = speed" ، "سرعت" و همچنین "تیز" می تواند به رواجیدگی این واژه بکُمَکد.
دوستان گرامی برابر پارسی سرعت تندی ، تیزی ، هست
نیک بنگرید که تند یا تیز نگوییم ایواز بگوییم تندی یا تیزی واک ی را بایست در واژه بنگاریم تا مراد و فردید خود را نیک برسانیم
با اینکه خود واژه ی سرعت برگرفته از سر خوردن و یا سُریدن هست ولی برابر دیگر آن واژه ی خیز از خیزش است.
فرز. تند . تیز. همانند دوستم خیلی فرزه . دوستم خیلی تیزه . دوستم خیلی تند و تیزه .
اگه بخوایم جایگزینی واسه سرعت بذاریم من که میگم : هنگارد یا هنگار رو بذارید. هم خوش آهنگه هم چم خودشو میده.
تعجیل، عجله، تندروی، تندی، شتاب
سُرعَت
این واژه پارسی یا ایرانی است و در پارسی میانه :
سُرگَت و سُرئَت گفته و نوشته و از پارسی به اربی رفته و همان واژهء سُریدن و سُراندن و سُرخوردن و ابزار بازی به نام : سُرسُره است.
انگلیسی : speed
... [مشاهده متن کامل]
speed : s - peed
s = پیشوند به مینه اَز ، آز پارسی و فهمیدهء بیشی
peed = به مینهء باد ، همان گونه که در پارسی هم بادپای کنایه از سَریع و پُرشتاب است
peed = baad
روند
تندی، روندگی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)