سرطویله. [ س َ طَ ل َ / ل ِ ] ( اِ مرکب ) اسب برگزیده. ( آنندراج ). اسب که بر سر طناب موسوم به طویله بسته اند. ( یادداشت مؤلف ) : شهی که بسته دوصد اسب بردرش غافل که سرطویله آنهاست اسب چوبینش.واعظ قزوینی. || ممتاز. گزیده : ز دانش گشته مشهور قبیله به پاگاه هنر بد سرطویله.ملا فوقی ( از آنندراج ).|| ستورگاه. اصطبل. ( یادداشت مؤلف ).