سرط

لغت نامه دهخدا

سرط. [ س َ رَ ] ( ع مص ) فروخوردن لقمه و جز آن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( بحر الجواهر ).

سرط. [ س ُ رَ ] ( ع ص ) سخت دلیر. || بسیارخوار. ( منتهی الارب ). || کلان لقمه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

سخت دلیر بسیار خوار

پیشنهاد کاربران

بپرس