سرشکن کردن


معنی انگلیسی:
apportion, average, prorate, to distribute pro rata, to prorate

لغت نامه دهخدا

سرشکن کردن. [ س َ ش ِ ک َ ک َ دَ ] ( مص مرکب )تقسیم کردن وجهی یا جنسی بین افراد. || تقسیم کردن باری اضافی را بر بار ستوران :
این قدر داغ بر دلم مگذار
سرشکن بر تمام اعضا کن.
اسماعیل ایما ( از بهار عجم ).
|| خرجی را به قسمت متساوی کردن میان چند تن. ضرری میان چند تن بخش کردن که هر یک حصه ای را پردازند. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) تقسیم وجهی یا جنسی بین افراد یک جمع انجمن و غیره .

فرهنگ معین

( ~ . ش کَ. کَ دَ ) (مص م . ) (عا. ) تقسیم کردن .

فرهنگستان زبان و ادب

{adjust} [مهندسی نقشه برداری] عمل به حداقل رساندن خطاهای دسته ای از مشاهدات ازطریق انجام عملیات ریاضی یا فیزیکی یا آماری

مترادف ها

prorate (فعل)
سرشکن کردن، به نسبت تقسیم کردن

پیشنهاد کاربران

سرشکن کردن ؛ خرجی یا زیانی را سرانه قسمت کردن. توزیع. رجوع به سرشکن شود.