سرشکستگی
/sarSekastegi/
مترادف سرشکستگی: افت، تحقیر، خواری، خفت، شرمساری، کسرشان، ننگ
متضاد سرشکستگی: سرافرازی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
خجل از فعلی یا پیش آمدی قبیح . شرم در عقب عملی بد یا پیش آمدی بد .
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید