سرشک راندن

پیشنهاد کاربران

سرشک راندن ؛ اشک ریختن. اشک جاری کردن. سرشک روان ساختن. بشدت گریه کردن :
سرشک از دل و دیده راندن گرفت
ز نو نوحه هجر خواندن گرفت.
فردوسی.
چو برخواند یک بهره صبرش نماند
چو باران سرشک از دو دیده براند.
فردوسی.
نشست و همیراند بر گل سرشک
از آن روزگار گذشته برشک.
عنصری.

بپرس