سرشنی

لغت نامه دهخدا

سرشنی. [ س ُ رُ ] ( اِخ ) صورتی از اسروشنه :
از سرشنی و طراز است مادر و پدرت
مگر نبیره خان و نواسه نرمی .
حقوری.

پیشنهاد کاربران