سرشناس. [ س َ ش ِ ] ( ن مف مرکب ) معروف. مشهور : ای ز آسمان بصد درجه سرشناس تر سِرّ دقایق ازلت از برآمده.
خاقانی.
فرهنگ فارسی
معروف، مشهور، کسی که بیشترمردم اورابشناسند ( صفت ) آنکه غالب مردم او را می شناسند معروف نامی .
فرهنگ معین
( ~. ش ) (ص مر. ) معروف .
فرهنگ عمید
معروف، مشهور، کسی که بیشتر مردم او را بشناسند.
پیشنهاد کاربران
• هر ایرانی باید درباره زندگی مردان زیر بداند؛ ١. زرتشت اسپیتمان ( پیامبر و آورنده دین مزدیسنا ) — ٢. هوشتانه ( اوستن ) کیمیاگر، خرددوست، فرزانه و مغ ایرانی در زمان هخامنشیان ( روزگار شاهنشاهی خشایارشا ) ... [مشاهده متن کامل]
— ٣. مانی ( پیامبر و بنیانگذار آیین مانوی ) — ۴. زرتشت خورگان ( پیامبر و بنیانگذار آیین زرتشتگان ) — ۵. مزدک بامدادان ( پیرو آیین زرتشتگان و بنیانگذار آیین مزدک ) — ۶. بهزادان پور ونداد هرمزد ناموَر به ابومسلم خراسانی ( رهبر جنبش سیاه جامگان و زنده کننده فرهنگ ایرانی ) — ٧. هاشم بن حکیم ناموَر به المقنع خراسانی ( رهبر جنبش سپید جامگان و خونخواه ابومسلم خراسانی ) — ٨. بابک خرمدین ( رهبر جنبش خرمدینان ( سرخ جامگان ) ) — ٩. مازیار کارنوندیان ( رهبر خیزش در برابر چیرگی عباسیان بر ایران ( او واپسین پتشخوارگرشاه و گیل گیلانشاه بود. ) ) — ١٠. شهاب الدین سهروردی ناموَر به شیخ اشراق ( خرددوست و فرزانه، بنیانگذار فلسفه اشراق و زنده کننده حکمت خسروانی )