سرسوکی: سر محل، سرتقاطع، سر بُریدگی
( ( لبو فروش سرسوکی همانطور که با چاقوی بی دسته اش برای مشتری لبو پوست می کند جواب داد :" هیچی اتول بهش خورده سقط شده. " ) ) ( صادق چوبک ، عدل )
( ( لبو فروش سرسوکی همانطور که با چاقوی بی دسته اش برای مشتری لبو پوست می کند جواب داد :" هیچی اتول بهش خورده سقط شده. " ) ) ( صادق چوبک ، عدل )
سَرسوکی -
سر محل، سرتقاطع، سر بُریدگی - سرگذر، سرراه - نبش و بَرِ خیابان
سر محل، سرتقاطع، سر بُریدگی - سرگذر، سرراه - نبش و بَرِ خیابان