سرزیر

لغت نامه دهخدا

سرزیر. [ س َ ] ( اِ ) نام نوایی است از موسیقی :
تا مطربان زنند لبینا و هفت خوان
در پرده عراقی و سرزیر و سلمکی.
میزانی.

سرزیر. [ س َ] ( ص مرکب ) سرازیر. سرنگون. ( آنندراج ) :
که منه این سر مر این سرزیر را
هین مکن سجده مر این ادبیر را.
مولوی.
مکر او معکوس و او سرزیر شد
روزگارش برد و روزش دیر شد.
مولوی.

فرهنگ فارسی

سرازیر
۱ - آنچه که دارای نشیب است سطح مایل سراشیب مقابل سر بالا . ۲ - ( صفت ) رو بپایین با نشیب .
نام نوایی است از موسیقی

فرهنگ عمید

= سرازیر

پیشنهاد کاربران

به عبارت دیگر . . . سرریز ( به انگلیسی: Weir ) به طور عمومی هر مانعی است که بر سر راه عبور آب قرار گرفته و باعث می شود تا آب در پشت آن بالا آمده و بر سرعت آن افزوده شود. سرریزها خود بر اساس شکل و کاربری انواع مختلف دارند و در مهندسی عمران مورد استفادهٔ گسترده قرار می گیرند
سرریز ( به انگلیسی: Weir ) به طور عمومی هر مانعی است که بر سر راه عبور آب قرار گرفته و باعث می شود تا آب در پشت آن بالا آمده و بر سرعت آن افزوده شود. سرریزها خود بر اساس شکل و کاربری انواع مختلف دارند و در مهندسی عمران مورد استفادهٔ گسترده قرار می گیرند.

بپرس