سرزن

/sarzan/

لغت نامه دهخدا

سرزن. [ س َ زَ ] ( نف مرکب ) سرکش و عنان پیچنده و نافرمان. ( برهان ) ( آنندراج ) :
این چو مگس خون خور و دستاردار
و آن چو خره سرزن و باطیلسان.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

سرکشی و عنان پیچنده و نافرمان

فرهنگ عمید

۱. (ورزش ) در فوتبال، بازیکنی که در زدن ضربات با سر مهارت دارد.
۲. آن که از اطاعت امری سر باز زند، سرکش، نافرمان، سرزننده.

گویش مازنی

/sar zan/ درپوش – درپوش ظروف فلزی

پیشنهاد کاربران

بپرس