Scheol با تلفظ شئول به زبان عبری در عهد قدیم نام سرزمین یا دنیای مردگان میباشد و جای آن زیر خاک یا در قعر زمین است و ظلمانی یا تاریک است و معادل آن در زبان یونانی Hades با تلفظ هادِس. شئول گویا از دو بخش ساخته شده باشد؛ یکی آبادّون ( Abaddon ) جای نجات یافتگان و دیگری گهینون ( Gehinnon ) محل اقامت گمراهان و گمشدگان. مسیحیان آن دو بخش را بهشت و جهنم می پندارند، بهشت جای پیروان ایسا مسیح و جهنم جای بقیه. در قرآن جای روح مردگان عالم میانی میباشد تحت عنوان برزخ و ارواح اموات یا مردگان بر اساس اعمال نیک و بد دنیوی در آنجا تا زمان برپائی قیامت کبری از زندگی های موقتی بهمراه پاداش در باغچه های بهشتی ( که گویا زیر نخل های آن هم اکنون و تا یوم القیامه جویبار های شیر و عسل جاری اند و حوریان بهشتی شبانه روز مشغول خدمت های بیدریغ و بی شائبه به مردان و زنان موئمن دفاع کننده از لفظ یا کلمه یا واژه و یا نام الله در میدان رقابت سرسختانه با الفاظ، کلمات، واژه ها یا نام های دیگر در زبان مختلف اقوام دیگر ) و عذاب در گودال های جهنمی برخوردارند. خود من معتقدم که پس از مرگ هیچگونه تله یا دام مخوف و هولناکی در انتظار هیچ فرد انسانی ( منجمله هیچ نبات و حیوانی ) در کمین ننشسته است بلکه مشاهده و تجربه عشق و زندگی روئیایی بهمراه توانائی و دانائی و هنرمندی و هوشمندی و دانش کامل در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، سلامتی و صلح و صفا، لذت و شادی و خرّمی و شادابی، عدالت و اخلاق و آزادی، مساوات و برابری با کمیت و کیفیت بهشت برین بموازات خواب سنگین، ژرف و شیرین نفوس مجرد یا من های افراد انسانی ( منجمله نباتی و حیوانی ) در نفس مجرد یا من واحد و بیکران خدای حقیقی و واقعی و به کمک حواس و غرایز و قوای ادراکی فهم و عقل بیکران وی با ابزار های حسی، عاطفی، فکری، خیالی و تصوری روشن وی فارغ از هرگونه ابهام و اوهام و آنهم بطور مطلق مستقل از کلیه پندارها و گفتار ها و رفتار ها یا اعمال نیک و بد دنیوی و بدون کوچکترین تبعیض و استثنائی بین افراد انسانی و آنهم نه تا وقت رسیدن به معاد و برپائی قیامت کبری و فصل برداشت محصول در آخرت بلکه تا لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر. پیشنهادات معروف پیشینیان در باره چگونگی جاودانه بودن عشق و زندگی انسانی ( منجمله نباتی و حیوانی ) از قبیل تناسخ و حلول یعنی جدا شدن روان از بدن به هنگام مرگ و پیوستن آن به یک بذر گیاهی یا نباتی و یا نطفه حیوانی و انسانی بهنگام بسته شدن و یا یک چیز غیر زنده از دیدگاه هندوان و دو نوع تناسخ کاملا متفاوت دیگر از دیدگاه مصریان و یونایان و قبض یا جدایی روان و رفتن آن به شئول و قبض یا جدایی روح بطور دائم از بدن به اصطلاح مادی و صعود و معراج آن در قالبی مثالی یا خیالی به عالم میانی تحت عنوان برزخ از دیدگاه دین اسلام ( در دین مسیحیت هیچ اثر و خبری از عالم میانی برزخ و برپائی قیامت های انفرادی صغرایی در دست نمی باشد ) و پریدن جان از قفس به اصطلاح تنگ خاکی و پرواز آن از جهان مادی و فانی بسوی جهان معنوی و باقی و آنهم با عجله و شتاب ( مثال : جان مبارک حضرت آقا یا سرور دنیا پس پری شب دنیای پست مادی را بدرود گفت و به دیار اعلا و والای باقی شتافت ) از دیدگاه ادیبان و شاعران و حکیمان و عارفان پارسی زبان، جملگی به یک سهم مساوی با هم و بدون استثناء باطل، بیهوده و گمراه کننده بوده و میباشند. منشاء حیات یا زندگی نه نَفَس، نه روح و نه روان خدای حقیقی و واقعی اند بلکه جان امن، پیوسته و فراگیر وی. خدای حقیقی و واقعی عقل را نیافریده بلکه بهمراه فهم قوه ی ادراکی وی میباشد و طرح مطلق آفرینش و قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن را به کمک قوای ادراکی فهم و عقل و هوش و شعور بیکران خویش طراحی نموده و آنهم بطور مطلق قبل از ابلاغ امر آفرینش به ابعاد فراوان و بیکران خویش ( نه به پهنه ظلمت و عدم یا نیستی ) و نه به کمک روح، روان، جان، من ( نفس مجرد ) و یا چیز دیگری. آگاهی و خودآگاهی مطلق خدای حقیقی و واقعی به خود و به همه چیز و همه کس ( اجزای لاینفک و جدائی ناپذیر خود وی ) محصول کار نفس مجرد یا من مطلق و بیکران وی نمی باشند بلکه نتیجه فعالیت قوای ادراکی فهم و عقل وی. بُعد نفسانی یا منِ خدای حقیقی و واقعی تصمیم گیرنده نمی باشد بلکه جاودانه نقش شاهد بیطرف را بازی بازی میکند. نفس مجرد یا من وی در کالبد های جزئی زنده نباتی و حیوانی و انسانی و به ویژه انسانی بهنگام خواب جسم یا بدن و یا تن و فهم و عقل، همیشه بیدار و با مشاهده محتوای خاطرات ( فردی، اجتماعی و ژنتیکی یا کهن الگویی ) و تاثیرات امیال غریزی و نوسانات دَم و باز دَم در تاریکی روئیاهای پراکنده می بیند. رویاهای به اصطلاح صادقه یا روشن در لحظاتی اتفاق میفتند که فهم و عقل برای لحظاتی کوتاه بیدار میشوند و تفسیر مشاهدات را در اختیار نفس مجرد یا من قرار میدهند و سپس دوباره به خواب شیرین فرو میروند تا شنیدن صدای قو قو لو قو قوی سحرگاهی خروس همسایه یا خودی و. . . .
... [مشاهده متن کامل]
این فکر و خیال و تصور در این سر و دل بی قرار من هرگز آرام نگیرند/ تا خود را در فکر و خیال و تصور پروردگارم به روشنی آفتاب نبینند/