سردماغ بودن

لغت نامه دهخدا

سردماغ بودن. [ س َ دَ دَ ] ( مص مرکب ) خوشحال بودن.

فرهنگ فارسی

خوشحال بودن

پیشنهاد کاربران

سردماغ بودن ؛ حال و وضع خوب و رضایت بخش داشتن. خوش بودن. سرخوش بودن. ( یادداشت مؤلف ) : اسب سردماغ است ؛ یعنی خوب از او مواظبت شده.
سرخوش
خوشحال ـ شاداب

بپرس