در جهانگیری چون سنجر سردفتر باش
که مرا همچو معزی ز تو سردفتر خاست.
لطیف الدین زکی مراغه ای ( از لباب الالباب ج 2 ص 377 ).
|| فهرست. || خلاصه. || صاحب منصب حکومت. || نویسنده ومحرر. || محاسب. || سرنوشت و عنوان. ( ناظم الاطباء ). || دیباچه و مقدمه. ( منتهی الارب ). || عنوان. سرلوحه. دیباچه :
همه سردفتر مدایح او
شعر مسعودسعد سلمان باد.
مسعودسعد.
سردفتر معایب عالم سهیل شدهمچو ورا از این سردفتر همی کنم.
سوزنی.
دیوان عمر تو ز فنا بی گزند بادای ملک را بقای تو سردفتر آمده.
خاقانی.
بسیار کرده دفتر خوبی مطالعه جز روی تو نیافته سردفتر آفتاب.
خاقانی.
سردفتر آیت نکویی شاهنشه ملک خوبرویی.
نظامی ( از بهار عجم ).
سالار خیل خانه دین حاجب رسول سردفتر خدای پرستان بی ریا.
سعدی.
که مجمل آن مفصل و سردفتر آن مجموع تزجیةالایام طالب علمی بود. ( ترجمه محاسن اصفهان ).صائب این تازه غزل کز قلمت ریخته است
جای آن است که سردفتر دیوان باشد.
صائب ( از آنندراج ).
|| آنکه دفتر اسناد رسمی را اداره کند. مدیرو مسئول دفترخانه. ( فرهنگ فارسی معین ). در محاضر رسمی ، متصدی و مسئول و رئیس دفتر.- سردفتر آفرینش ؛ اشاره به حضرت رسول صلی اﷲ علیه و آله. ( ناظم الاطباء ).