سردستی رسیدن

لغت نامه دهخدا

سردستی رسیدن. [ س َ رِ دَ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) در محاوره وقتی گویند که چون کسی راز خود را پنهان کند و یکی از رفیقان او بر آن مطلع شودگویند فلانه سردستی به ما رسید؛ یعنی به نحوی واقف شد که ما را جای انکار نماند. ( آنندراج ) :
دستار و دست غیرت دستار خوان او
کز هم زدن به او سردستی رسیده است.
شفیع اثر ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

در محاوره وقتی گویند که چون کسی راز خود را پنهان کند و یکی از رفیقان بر آن مطلع شود .

پیشنهاد کاربران

بپرس