سردسته
/sardaste/
مترادف سردسته: باشی، رئیس، سرجنبان، سردار، سرکرده، سرگروه، سلسله جنبان، عمید
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
قائد پیشوا یا چوب و عصای دستی
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
سر قِلیف
پیش کن
دانشنامه عمومی
سردسته (فیلم ۱۹۹۶). سردسته ( به انگلیسی: Kingpin ) فیلمی محصول سال ۱۹۹۶ و به کارگردانی برادران فارلی است. در این فیلم بازیگرانی همچون وودی هارلسون، رندی کواید، ونسا آنجل، بیل مری، کریس الیوت، ویلیام جردن، ریچارد تایسون، لین شی، زن گسنر و ویلی گارسون ایفای نقش کرده اند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: سردسته (فیلم ۱۹۹۶)
دانشنامه آزاد فارسی
مدیر دسته های مطرب روحوضی. سردسته ها گاهی خود در کار نمایش دستی داشته اند، در غیر این صورت، فقط به کار مدیریت و اعلام برنامه به هنگام اجرای برنامه های روحوضی می پرداختند. معمولاً، میان سردسته و اعضای دسته، که کارگر یا همدست نامیده می شدند، قراردادی منعقد نمی شد؛ اما اعضای دسته عرفاً به سردسته وفادار می ماندند و بدون اجازۀ او، حتی موقتی نیز، در دستۀ شخص دیگری مشغول به کار نمی شدند. سردسته های معروف عبارت بودند از سید احمد باشی، احمد مؤید، حسین مؤید، محمد نایب جواد، عباس مؤسس، اکبر سرشار، کوچک مؤدب، عبدالعلی، و حاجی مولایی.
wikijoo: سردسته
مترادف ها
سر، فرمانده، سالار، پیشرو، رئیس، متصدی، سرور، سید، قائد، سر دسته
فرمانده، راهنما، سالار، رئیس، رهبر، پیشوا، راس، سرور، قائد، سر دسته، سر کرده، سرمقاله، پیشقدم
سر دسته، ارتشبد، مارشال، کلانتر
سالار، خیلتاش، سر دسته، رئیس قبیله
سر دسته، سر حلقه، رهبر شورشیان
سر دسته، پیشقدم، پیش کسوت، بازیگر عمده
سر دسته
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
خیلدار. [ خ َ / خ ِ ] ( نف مرکب ) سردسته. رئیس گروه. رئیس قسمتی از لشکر. دارنده خیل :
بیامد همانگاه دستور اوی
همان خیلداران و گنجور اوی.
فردوسی.
بیامد همانگاه دستور اوی
همان خیلداران و گنجور اوی.
فردوسی.
سردمدار
باشی، رئیس، سرجنبان، سردار، سرکرده، سرگروه، سلسله جنبان، عمید، پیشاهنگ
رئیس