سردست افشاندن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
سر دست افشاندن یا دست افشاندن علاوه بر معنی رقصیدن و در روی کسی ایستادن، کنایه از ترک گفتن، رد کردن، نخواستن، اعتنا نکردن و روی گرداندن نیز هست؛ مانند این بیت سعدی:
اگر درویش در حالی بماندی،
سرِ دست از دو عالم بر فشاندی
اگر درویش در حالی بماندی،
سرِ دست از دو عالم بر فشاندی
در این بیت سعدی چطور؟: اگر درویش بر حالی بماندی/ سر دست از دو عالم برفشاندی