سردست افشاندن

لغت نامه دهخدا

سردست افشاندن. [ س َ رِ دَ اَ دَ ] ( مص مرکب )کنایه از غضب کردن. || ترک دادن. || رقص کردن و رقاصی نمودن. ( آنندراج ) ( برهان ).

فرهنگ فارسی

کنایه از غضب کردن یا ترک دادن

پیشنهاد کاربران

سر دست افشاندن یا دست افشاندن علاوه بر معنی رقصیدن و در روی کسی ایستادن، کنایه از ترک گفتن، رد کردن، نخواستن، اعتنا نکردن و روی گرداندن نیز هست؛ مانند این بیت سعدی:
اگر درویش در حالی بماندی،
سرِ دست از دو عالم بر فشاندی
در این بیت سعدی چطور؟: اگر درویش بر حالی بماندی/ سر دست از دو عالم برفشاندی