ژولیدگی، حیرت، بهت، گیجی، اغتشاش، سرگشتگی، سردرگمی، درهم ریختگی، بی ترتیبی، تحیر
سردرگمی
/sardargomi/
مترادف سردرگمی: حیرت، سرگردانی، کلافگی، سرگمی، تحیر، سراسیمگی، تشویش، اضطراب، آشفتگی، به هم پیچیدگی، تردید، دودلی
معنی انگلیسی:
مترادف ها
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
گیجی
سردرگمی در تصمیم گیری: زمانی که بین دو یا چند گزینه خوب، فقط باید یکی را انتخاب کنید و بعبارتی چند گزینه خوب دیگر را از دست بدهید.
ما یه زمین داریم که تو کارمون سردرگمی هست
کلافگی
سردرگمی
گیج شدن
سردرگمی
گیج شدن
نامعلوم
مبهوت و مات بودن . گیج بودن .
سراسیمه و حیران . رشته ٔ سردرگم ؛ رشته ای که سرش یافته نشود.
سراسیمه و حیران . رشته ٔ سردرگم ؛ رشته ای که سرش یافته نشود.