سردرختی

/sarderaxti/

لغت نامه دهخدا

سردرختی. [ س َ دِ رَ ] ( ص نسبی ، اِ مرکب ) آنچه از سر درختان حاصل شود مثل میوه و این مقابل پادرختی است ، یعنی چیزی که در پای درختان میروید مثل حاصل کشت زارها که در باغات باشند. ( آنندراج ). میوه درخت. فضول از شاخه های درخت :
از برای نطفه اشجار کافور است برف
بادبهر سردرختیهاست تیغ آبدار.
محمدسعید اشرف ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

هرمیوهای که ازدرخت بدست آیدازقبیل سیب وگلابی
( صفت ) میوه ای که از درخت چینند ( آلو سیب زردالو هلو و غیره ) .

فرهنگ معین

( ~. دِ رَ ) (اِمر. ) هر میوه ای که از درخت به دست آید مثل سیب وگلابی و زردآلو.

فرهنگ عمید

هر میوه ای که از درخت به دست آید از قبیل سیب، گلابی، زردآلو، هلو و مانند آن ها.

گویش مازنی

/sar deraKhti/ سردرختی

پیشنهاد کاربران

بپرس