سردار کیخاله کولیوند

پیشنهاد کاربران

مراسم شادی و شیون بهانه ای برای همبستگی اجتماعی
نگارنده : احمد لطفی
انسانها از بدو تولد، رابطه ای با معیارها وشیوه های همدلی و همنوایی در طبیعت پیدا می کنند، که برای بقا و تداوم زندگی و یافتن معنایی برای باهم بودن، همدردی و هم شادی با همنوعان و مردمانی که در قالب یک مکان جغرافیایی، و مشترکات رفتاری، همیاری و همکاری و تشریک مساعی در روند پدیده ها و رخداداد های مهم زندگی با قبول و پذیرش و شناخت منافع، و ابراز همدلی، موجبات همبستگی اجتماعی را فراهم می نمایند.
...
[مشاهده متن کامل]

دو رسم مهم در زندگی بشر که موجب تجمع و گردهم آمدن افراد یک جامعه برای اجرای آن رسوم، می شوند، همانا :
۱ - مراسم شادی برای جشن های عروسی، بارندگی ها، زایش طبیعت، اعیاد و آئین های مختلف، و . . . .
۲ - مراسم شیون، و غمگسار ی برای مرگ اقوام و آشنایان، و لحظات و موقعیت های تلخ و ناکامی همنوعان انسانها را دور هم گرد می آورد، تا با بذل محبت، و بیان تسلیت، همدردی خود را در غم دیگران ابراز نمایند، از طرفی دیگر، گفتن غم مباد، و بیان این جمله ی عاطفی که ما را در غم خویش شریک بدانید. آلام و اندوه خانواده مصیبت دیده را کاهش می دهد.
البته حضور در مراسم شادی و شیون هزینه هایی در ابعاد مختلف دارد.
هزینه ی وقت و زمان مهمترین قسمت برای حضور در چنین مراسمی است. در واقع گاهی ضیق وقت و دوری مسافت و جفت و جور نشدن حضور هم قابل بررسی است. امروزه فضای مجازی و وسایل ارتباطات جمعی، راههایی برای رساندن پیام تبریک و تسلیت به صاحبان عزا هستند.
طبق توصیه، و قدرتِ تاثیر چشمگیر عرف ، و دین، حضور جمعیتی از اقوام و آشنایان و مردمانی که می توانند در مراسم شادی و شیون شرکت کنند، را ضروری می دانند.
در روز پنجشنبه مورخ ۲۴ آبان ماه سال ۱۴۰۳ کدبانویی به نام مشهد گوطلا همسر مشهدی رمضان زارع از تیره ی هابیل، طایفه فرخشه، و ایل کولیوند در دیار الشتر، بخش فیروز آباد ، مراسم تدفین وی اجرا می شود. ما و جمعی از اقوام سیمره ای، در روز جمعه مورخ ۲۵ آبان ماه باحضور در مراسم ترحیم شرکت کردیم. در بین مسیر چند نفر از اقوام کولیوند مارا تا درب منزل خانواده مُعزا همراهی کردند. آن اقوام همه از این دیدار، و عرض تسلیت دیگران و ما گویی غم فقدان آن بانویِ به حق پیوسته شان کاهش یافت، و می گفتند، راضی به زحمت این مسافت طولانی نبوده اند. اما راستش را بخواهید، اگر همت و وقت باشد. دیدار با صاحبان عزا بدون شک غم مصیبتشان کاهش می پذیرد. البته خطرهای راه را هم باید به جان خرید، و توکل به خدا باید کرد.
به نظر نگارنده ، بهانه زندگی همین تلاش برای زندگی، و در صورت معذور نبودن، شرکت در مراسم شادی و شیون مردم و آشنایان و اقوام، بسیار در وفاق و همبستگی اجتماعی تاثیر گذار خواهد بود.

Ahmad Lotfi:
مختصری در باره ی فرزندان شاهوردیخان اتابک لر کوچک
گرد آورنده: احمد لطفی
آنچه مسلم است شاهوردیخان بعد از شکست در قلعه چنگوله، الله وردیخان دست بسته وی را نزد شاه عباس صفوی در لب رود خانه سیمره آورد.
...
[مشاهده متن کامل]

شاهوردیخان غرورش اجازه نداد ، که مراتب احترام به شاه عباس صفوی پادشاه ایران را بجا آورد، همچنین برای نجات خویش هم به پادشاه التماس و کُرنش ننمود.
شاهوردیخان اتابک و جمعی از یارانش در لب رود صیمره کشته شدند، فرزندانش نیز به زندان روانه ساختند. آنطور که تاریخ معاصر و یدالله خان علوی والی فرزند غلامرضا خان ابوقداره، بیان کرده، شاهوردیخان پسری به نام اصلان داشته است. اگر این پسر زندان و طبق کتاب حاج هاشم ، جد برخی از هاشمی های رفسنجان باشد پس تکلیف یک پسر شاهوردیخان مشخص شد. وی گویا بعد از آزادی از زندان به حوالی تبریز تبعید شده است. ویا در بین قزلباشهای ترک زیسته تا بعدها سر از کویر یزد در آورده است. ( البته جای دقت نظر و تاءمل بیشتری دارد. )
از زن سومش که دختر سید مبارک مشعشعی بوده دو پسربه نام ها نیدل و احمد بر جای می ماند. اعقاب احمد فرزند شاهوردیخان اتابک، در بین مشعشعی ها و ا عراق و در عراق زندگی می کنند، و لی تمام میرها و غضنفری و بطورکلی اعقاب نیدل در استان های ایلام و لرستان و قسمتی از خوزستان زندگی می نمایند.
طبق شجره نامه شاهوردی خان از اجداد فرزندان میرشاهقلی
که بخشی از آنها در کوهدشت لرستان و بخشی هم در روستای رماوند سکنی گزیدند که بعدها به دلایلی به دره شهر کوچ کردند قابل دقت نظر می باشد. در شجره ای که ابراهیم کریم نیا فرزند علی پاشا ارائه کرده است. بسیار قابل استفاده برای اهل تاریخ است. شچره ی وی به شرح زیر است؛
ابراهیم کریم نیا فرزند علی پاشا فرزند میرزا حسین فرزندمهدی فرزند کریم فرزند میرزا مهدی فرزند میرشاه قلی فرزند میر خنجر فرزندمیر کامران فرزند میر قیصر فرزند میر علی رضا فرزندمیر جهانگیر فرزند میر ابراهیم رستم فرزند میر نیدل، فرزند میر شاهوردی خان فرزند میر شاه محمد ( محمدی )
این شجره از آب راهیم کریم نیا تا شاهوردیخان ۱۴ نسل است و از لحاظ تاریخی شجره ی قابل قبولی است.
اما دربین اسناد خانمحمدی های کُلم، آنها میرهومان یا میر جشنی را فرزند بدر الدین فرزند شاهوردیخان فرزند محمدی فرزند شاه رستم اول می دانند.
در ویکیپدیا ایل ملکشاهی چنین آمده است؛
طایفه قَیطول قَیطاس: جد این طایفه، قیطاس بن قباد بن الله ویس بن مال هومان ( مالیمان ) یا میر چژنی معروف به باشی اول می باشد و در زمان صفویه از منطقه چنار باشی بدره به ملکشاهی مهاجرت کرده اند. [۱۲۵] املاک این طایفه از طایفه کینیانه خریداری شده است. آنها دارای سه تیره: کوسه– قیطاسی – مرادبیگ می باشند. کدخدای این طایفه محم قوچگه می باشد. سپس در دو ران معاصر محمد تقی قیطاسی به کدخدایی رسید. خانواده های امامی پور، قیطاسی، قمری در استان ایلام و عزیزالحاج علی حیدر نماینده عراق در یونسکو از این تیر و طایفه اند.
[ تیره کوسه در پران پرویز و حومه رومشکان و پلدختر که جزوبازوند و یا زیودار هستند، آیا با این کوسه در ارتباط هست، و یا فقط مشابهت اسمی است. کدخدا فتحی بازوند که مادرش سوره میری و حدود یک سوم هم از تیره ی سلان سوره میری در آنجا زندگی می کنند. آیا ارتباطی هست یانه، به نظر می آید تحقیقات بیشتری نسبت به اعقاب شاهوردیخان اتابک لازم است. ]
طایفه باولِگ:
جد این طایفه میر جشنی ( میر چژنی ) - قیطاس بن قباد بن الله ویس بن مال هومان - بوده است و به سه تیره: ملک شه– ایوه شه – سلامراد تقسیم می شوند. ملک شه دارای شش فرزند ۱ - پاشه ۲ - قیصور دارای دو فرزند مولی و فرزالی بوده است ۳ - هواس ( تیره های هواس و لطفی ) ۴ - دولتیار ( جد حاتگه و دوشم ) ۵ - شهباز ( جد باولگ گچان ) ۶ - سیاوش می باشد. ایوشه دارای فرزندانی به نام های: خان احمد ( محمود بگ، دارابگ و خانابگ ) ، میری بگ ( میر احمد ) ، حیلگه، رحمتعلی، شارگه، عنبره، فریمبگ و کلبعلی ( کلاه پهن ایلام ) بوده است. سلامراد فقط یک فرزند به نام قیطول قیطاس داشته است. کدخدا یاری بگ، شیخ ابوالقاسم واسطی، احمد ناصری گهر جوانترین نماینده تاریخ استان ایلام در دوره پنجم مجلس شورای اسلامی و آیت الله لطفی امام جمعه پیشین شهر ایلام از این طایفه اند. تیره ای از طایفه باولگ به شهرستان چرداول مهاجرت کرده اند. خانواده های نصری و نصیری در شهر سرابله و خانواده های محمد یاری، نظری و گل گل نیا در شهرستان سیروان از این طایفه اند. همچنین تیره هایی از طوایف لرستان به میان طایفه باولگ مهاجرت نموده اند.
در اواخر دوره افشاریه و زندیه، �خمیس�، رئیس ایل ملکشاهی و فرزند ارشد شه میر، به دلیل این که قدرت جسمی خارق العاده ( معجزه آسا ) داشته است، معروف برادران شد و والی اسماعیل خان – والی لرستان و ایلام کنونی – وی را به فرماندهی نظامی منصوب نمود و حسن خان والی نوه اش را به نزد وی فرستاد تا قیام عشیره مالیمان ( مال هومان ) را سرکوب نماید. علاوه بر این، خمیس مردی رقیق القلب و انسان دوست بود و بعد از سرکوب کردن قیام عشیره مالیمان ( مال هومان ) ، اجازه نداد �خورگه� پسر رئیس عشیره مالیمان ( مال هومان ) را به قتل برسانند و وی را از مرگ نجات داد. در همین دوران ریاست ایل ملکشاهی چمزی به عهده خمیس بود.
ملگشاهی قیطول:درملکشاهی پنج قیطول قابل ذکر است؛
۱ - قیطول ملگشاهی
۲ - قیطول برده
۳ - قیطول باولگ
۴ - قیطول ملخطاوی
۵ - قیطول باشی
آنهاهمگی از یک نژاد می باشند و جد بزرگ آنان قیطاس بن قباد بن الله ویس بن هومان ( چژنی ) می باشد ( دست نوشته های عشیره مالیمان ص، 8 ) . بعد از مرگ هومان، شاه عباس اول به منطقه چنارباشی رفته است و مقام امیرالامرأ ( توشمال باشی ) را بدو داده است و بدین شیوه حاکمیت خود را براین منطقه حاکم نموده است. بعدها پسر وی به نام"یوسف" را به حاکم و بزرگ منطقه ملگشاهی و اطراف آن انتصاب و بعد ازمرگ یوسف، ملگشاه پسر وی جایش را گرفته است. به همین دلیل نیز، ریش سفیدان قیطول ملگشاه براین باورند: در اصل نام عشیره آنان از ملگشاه پسر یوسف بن هومان برگرفته شده است و قبل از مرگ شاه عباس اول، نزدیک به شش قرن موجودیت داشته اند.
ولی گروه های قیطول در بین عشیره ملگشاهی به سه قسم تقسیم شده اند:
1 ) قیطول چمزی:
2 ) قیطول باولگ: .
3 ) قیطول گچی:
اکنون ۴۴۰ سال از مرگ شاهوردیخان آخرین اتابک لرستان می گذرد، و طبق قرائن و تحقیقات میدانی، اعقاب وی در ملکشاهی، سیمره و رومشکان و کوهدشت و خرم آباد و حومه پلدختر و اندیمشک و چوار و دهلران و آبدانان و شیروان و ایوان غرب و بدره و حومه، و. . . وجود دارند.

از استاد احمد لطفی بسیار سپاسگزاریم که اینچنین زیبا وشیوا مقاله های تازه وتاریخی را در باره شناسنامه کولیوندها آورده وتشکر ویژه که در این مقاله کولیوندان مقیم بسطام را گنجانده
سالها ازمرگ بزرگان جامعه ما، ا ز جمله سردارکیخاله ( کیقباد خا ن ) کولیوند می گذرد اماآنچه همیشه باقی است تلاش ومسئولیت پدیری آیندکان برای شکوفایی کشور وپویایی آن وداشتن هویت و الگوهای کوچک وبزرگ ومتوسط
...
[مشاهده متن کامل]
در تمام زمینه های اجتماعی وسیاسی ومذهبی و نظامی و اقتصادی و فرهنگی در مقیاس بومی محلی و استانی و کشوری ودر نهایت الگوهای جهانیکه به همه ی بشریت تعلق دارند مانند پیامبر آخرالزمان که الگو ونمونه ی حسنه برای همه ی عصرها ونسلها ست. کیخاله و اعقابش وبطورکلی چهارستون لرستان و پنج ستون ایلام همگی شیعه ی دوازده امامی هستند. و دوست داشتن اهلبیت پیامبر ( ع ) جذبه ای عاطفی و ایمانی است که از کودکی تامرگ به صورت جریانی پیوسته در زندگی فردی و اجتماعی ما حضوری گسترده وچشمگیر دلرد.

تا آنجایی که نگارنده تحقیق کرده است ، اعقاب کیخاله ( کیقباد خان ) درحال حاضر عده ای ازاعقاب ایشان به نهاوند مهاجرت کرده اند وفامیلی سلگی را برای خود برگزیده اند ، جمعی دیگر حداکثرروستای محمدعلی آباد در
...
[مشاهده متن کامل]
الشتر راتشکیل داده اند ، همچنین فرزندان کیخاله در روستاهای شاپور آبا د و بین دار ( بسطام ) وچم تکله به صورت منسجم وپراکنده زندگی می کنند . بقیه هم در شهرستانهای خرم آبادودره شهر وروستاها و نواحی آن دو شهر به زندگی خویش می پردازند.

معرفی مشهدی موسی کریمی ابن کربلایی کریم :
مشهدی موسی ابن کربلایی کریم ابن جمشید ابن شمشیر ابن قریش ابن روشن ابن پیرزاد ابن کیخاله کولیوند، از افراد متدین ومهماندار ومهمان نواز و مهربان است ، مادرش از دودمان یا تیره هواسعلی کولیوند میباشد وازنسب پدری به سردار کیخاله یا کیقبادخان کولیوند می رسد . مشهدی موسی فردی صلح طلب وباتقوی بود انچه که اعقاب واقربایش میگویند تا آخر عمر کشمش و انگور نخورد ، به دلیل اینکه شنیده بود، شراب از انگور است . انطور که بزرگترها می گفتند ایشان مقلد حضرت آیت الله العظمی بروجردی بود . وی همواره در تلاش بود ، در کار دامداری وکشاورزی به صورت عمده فعالیت می کرد انطور که مرحوم خانجان ( ناصر ) میر
...
[مشاهده متن کامل]

برای نوه مشهدی موسی یعنی مرحوم نورالله کریمی در تهران نقل کرده بود ، گفته بود ؛ زمانی که موسی از الشتر تازه امده بود وگویا اجاره ومالیات آخرین والی پشتکوه از طایفه میر طلب مینمای کمبود ونواقص ان را با طیب خاطر می پردازد وی در ان زمان چندها نفر درمنلش نانخور بوده ودراداره . گلهها ورمه هایش رااداره می کردند . ان مرحوم به همراه پدرش با دایی های هواسعلیش ییلاقوگرمسیر دربین الشتر وسیمره در حال آمد ورفت بودند، ولی بطور رسمی بین سال های۱۲۹۵تا سال ۱۳۰۰ از الشتر که به سیمره می آیند ، دیگر بر نمی گردند. همانطور که دکر شد فردی بخشنده ونسبت به اقوام و فامیل و افراد ضعیف ورهگدر نهایت مهربانی و همکاری را از خود نشان میداد در یک نزاع محلی پسر دومش محمدحسن در جوانی بااین که فقط یک بچه نوزاد داشت ، ابتدا زخمی ودر کمتر از شش ماه از دنیا رفت ، اما بخاطر این که خونریزی و کینه بیشتر نشود ، مصالحه کرد واز مسببین نزاع وقتل گدشت نمود. ایشان با میرغلام هاشمی رفت و آمد داشت ، و به ادب وکمال وانسانیت مشهدی موسی احترام می گذاشت . ودرامور محلی از ایشان مشورت می گرفت . اینها همه وجاهت وبا اصلت بودن وی را میرساند . سایر افراد ازنسل پیر زاد، در کشاورزی ، حلاجی و ساختن ابزار کشاورزی وفعالیتهای اینچنینی سر آمد بودند ازمیان آنها باید به ابراهیم بگ وحاتم بگ ابن لامع اشاره کرد . مشهدی موسی دارای سه پسر به نامهای حسین خان ، محمد حسن وعزیز ، ویک دختر هم به نام صورت داشت. مشهدی موسی در سال ۱۳۵۰ شمسی چهره در نقاب خاک کشید .

برخورد کربلایی ملا آواخت با توشمال مهی خان ( مهدی خان ) کولیوند چنگیزی :مرحوم توشمال کحیا ( kahya ) کولیوند دارای سه پسر به نامهای مهدی خان وخیراله وفرج اله داشته است وهمگی جزو خوانین چنگیزی به حساب می آیند. دریکی از صبحهای دل انگیز بهاری یا تابستان ، مرحوم کربلایی آواخت ، از کل ( koel ) یا کله ( koelah ) باتفنگ سه تا کبک را می کشد ، وی بعد از شکار کبک عازم منزل میشود دربین راه با توشمال مهدی خان کولیوند را می بیند به رسم ادب ، به او می گوید ، سلام ، اما وی در جواب می گوید سلام سرپنام ، یعنی ناسلام . کربلایی آواخت ازاین برخورد وجریانی که بین آنها اتفاق افتاده، بسیار ناراحت میشود بالبداهه به توشمال مهدی خان پاسخ می دهد و می گوید :
...
[مشاهده متن کامل]

مهدی خان ، سلام از آسمان آید برزمین
جواب سلام بد می گویی ای گور ( گبر ) لعین
خان کولیوند وقتی می بیند کربلایی آواخت ناراحت شده ، میگوید ؛ منمنطور بدی نداشتم ، ازروی بغض وکینه چنین نگفتم ، بلکه منظورم این است که تو مردی ملا وبا شخصیت هستی، چرا به این کار مبادرت ورزیدی ، یعنی به " کله " رفته ای.
و کبک کشته ای ، این کار راباید به بچه هایت واگذار می کردی .
کربلایی آواخت ازاین محاو ره وشعر بستن به خان کولیوند ، تاحدودی ناراحت می شود ، که چرا نسنجیده ، سخن گفته است . کربلایی آواخت به علت این اشتباهی که کرده وبرای آرامش وجدا نش، بااصرار زیاد سه کبک را به مهدی خان میدهد و هر چه مهدی خان هدیه راقبول نمی کند ، ولی نهایت چون ملا زیاد اصرار میکند ، توشمال کبکها را می برد.

کربلایی ملا آواخت ( ملا آواختی ) ابن صیدموسی معروف به ( صید موسی سیاه ، به دلیل اینکه فردی سبزگون بود ) ابن . . . . . . ابن محمدتقی ابن کیخاله ، از نوادگان کیخاله بوده که در اواخر قاجار واوایل پهلوی می زیسته است . ایشان دارای سواد عالی بوده ودر گیاه شناسی ومسائل عطاری وعالم به قرائت و معنای قرآن ، ودعا نویس در الشتر وسیمره ( دره شهر ) بوده است . وی از دوستان میرصید محمدخان هاشمی در سیمره و توشمال مهدی خان ابن کحیا کولیوند در الشتر بو ده اند . این شاعر وگیاه شناس داروگر وملا ی دانا وعامل به دین واخلاق ، به دلیل سواد و دینداریش مور احترام خاص تا عام بود . ایشان با پای پیاده سه بار به زیارت حصرت امام حسین وشهدای نینوا به کربلا می رود. به عبارت امروزی ملا آواخت از پیر علامان ابی عبدالله الحسین ( ع ) بو ده است وی درفعالیت ییلاق وقشلاق بین سیمره والشتر به همراه فرزندانش ازجمله خدامراد وصید موسی دوم و وایه مراد به کار کشاورزیودامداری وامر ملایی ودعا نویسی ومجالست با بزرگان سیمره والشتر اوقات خود را سپری می کرد . دراواخر عمر شاعر که میر غلام هاشمی در عنفوان جوانی بودند وبارها به پدرش میر صید محمد خان گفته بود بگذار من دیوانخانه و قلعه ای بسازم ورهبری جماعتی از رعایا وقیطولهایی را داشته باشم ، خواسته ی او همواره از طرف پدرش نادیده گرفته می شد تا اینکه میرغلام به حضور کربلایی آواخت می رسد و از اومیخواهد که به نزد پدرش وساطت کند . غلام می گویدملا شما با پدرم دوست هستی ، مگر کلام و علم نافذ ت اورا قانع نماید تا اجازه دهددیوخان ودارای قیطول ورعیت شوم ودر یک کلام بطور مستقل زندگی نمایم . کربلایی آواختی به حضور صیدمحمد خان هاشمی میرود ، وباچندبیت شعر ، خواسته ی فرزندش میر غلام را به سمع ونظر وی می رساند . وی ابتدامی گوید : میر هی تو میری ژه نوه ی میران / پشته عقیلی ، صاحب تدبیری
...
[مشاهده متن کامل]

فرزند عزیزه ، میوه باغته ( منظورش میر غلام است ) /هم شادی ، هم چشم ، هم چراغته
میرصیدمحمخان می گوید؛ ملا آواخت بین بچه های من فرق مگدار به زبا ن محلی ودوستانه می گوید این فرزندت از لحاظ مادر هم جایگاه ویژه ای دارد ودرسته همه بنی آدم از زن متولد میشوند ولی همانطور که گلها بوی متفاوت دارند ، فرزندهای آنها هم متفاوتند . ازطرفی تادرقید حیات هستی وافراد سخن ترا اطاعت می کنند این کار را انجام بده ، تو خودت میدانی روزی که بمیری اوبرای جانشینی تو مناسب خواهد بو د. صیدمحمدخان بعدازشنیدن پندها وتوضیحات کربلایی آ واخت ، اجازه ی استقلال وساختن قلعه را به میر علام می دهد. باقی اشعار پند امیز به قرار زیر بوده است .
ایواره نور ندارو " یانه " بی چراخ / ساگه ندارو درخت بی برگ وبی شاخ
منطور کربلایی اواخت این بوده که غروب واوایل شب خانه نوری ندارد ودرخت بدون شاخه وبرگ سایه ندارد . شاید میخواهد بگوید پیرشدی ومرگ در کمینت است بگدار فرزندانت نیز سامان وسایبان وچراعی داشته باشند . شاعر ادامه میدهد؛
"میر " تاگه زنی ای دنیا ایسه ودینته / ورنه روژ مردنت آو جانشینته
یعنی تا امروز زندهای به فرزندت استقلال و قدرت بده ، تو خوب میدانی تاکه بمیری او جانشینت خواهد بود
" میر" هر ژن ژن بو و هر ز اده فرزند / هرگل بویی دارد هر شکری قند
مزه شکر هندوستان باشکر مازندران/ اما ای " میر " این کجا وآن کجا

نکته سوم درباره فرزنداناین دوبرادر یعنی کاو وکیقبادخان این است که اعقاب دختری وپسری کاوه در بسطام وچم تکله زندگی می کنند و تعدادشان محدود است . والبته کاو برادر بزرگتر بوده وکیقباد برادر کوچکتر بوده است
...
[مشاهده متن کامل]
. یکی از فرزندان کیخاله ، محمدتقی بوده ، که شامل خانواده های علی وعلیداد عیسی نژاد و سعید کریمی ابن محمد تقی ابن خدامراد ابن کربلائی ملا آواختی ابن صیدموسی بزرگ وسینه ملا یعنی بدون معلم قرآن خوان میشود و درخوابی که میبیند وگویا نشانی قرآنی به او میدهند واین قرآن الان در دست اعقاب اوست و یکبار که آتش سوزی میشود این قرآن به حکم خدا دربرابرچشمان همه آبادی به پرواز می آید ، و بر در ختی می نشیند ( الله اعلم بالصواب ) البته نوادگان کاوه و کیقباد از این قران کرامات فراوانی از او ملاحظه کرده اند . وخانواده های رضائی در خرم آباد هم ازنواگان محمد تقی می باشند .

نسل کاو ( کاوه خان ) تعداد نفراتشان کمتر از نسل کیخاله ( کیقباد خان ) می باشد. نسل کیخاله ، در روستاهها ی گل زرد وچمکلان ومهد ی اباد تابع شهرستان
دره شهر وروستاهای بسطام و محمد علی آباد و شاپور اباد و. . در شهرستان الشتر زندگی می نمایند.

معرفی اعقاب کاوه خان وکیقبادخان:
کاو ( کاوه خان ) برادر کیخاله بوده ، انطور که صیدجعفر ابن صیدموسی ابن ملا آواخت ابن صیدموسی ازنوادگان محمد تقی ابن کیخاله به نگارنده گفته است ، ( کاو Kauw ) فردی متین وبا وقار وسهم دار ( سهمناک و زهر دار ) و قدرتمند بوده ، که هیچ کس نمیتوانست به چهره ی وی دقیق شود ویا به راحتیبا او سر وصحبت باز کند . کاو در حقیقت برادر بزرگ کیخاله ( کیقباد خان ) بوده وازلحاظ اجتماعی فردی جدی وبا انضباط بوده است
...
[مشاهده متن کامل]

سردارکیخاله یا کیقباد خان ابن سلیمان خان ابن عابد خان ابن پاشا خان ابن مظفرخان فردی ازتیره اولادشه یا عبدشاه ابن بمارشه ( بمانشه ) ، و طایفه کولیونداز کلان ایل سلسله بوده که در زمان نادر شاه افشار به همرا تنی چند از مردم لرستان وبه احتمالی مناطق چگنی ونور آباد و الشتر به جنگ افغانها وبیرون راندن انها می نمایند وسپس در فتوحات نادری به هندوستان شرکت می نماید وحدود هفت سال به منطقه نمی ایند زمانی که کیخاله به یاری نادرشاه می رود جوانی است که تازه نامزدکره است ، وهنگامی که برمی گردد نامزدش حدود بیست سال وخودش فردی بیست وهفت ساله شده است . بعد از ان که نادرشاه به ایران سر وسامانی میدهد والقاب والطافی به سپاهیان خود مینماید کیخاله یا کیقبادخان نیزازاین مواهب بی نصیب نمی گردد وبا دست پر و قباله ی برخی از زمین های الشتر به نام وی از جمله بسطام الشتر به منطقه می اید انچه که معمرین اولیشه یا عبدشه برایم نقل کرده اند زمان امدنش به الشتر ودیدار بانامزدش صحنه ی زیبا ورمانتیک و عاطفی است . واگر کارگردانی همین صحنه ازتاریخ مردم ایلیاتی را به تصویر بکشد خالی از لطف نخواهد بود . ریشسفیدان وگیس سفیدان قوم بارها این استان را نقل کردهاند ومی گفتند زمانی که کیخاله با دوتا از همرزمانش از کوه گرین به طرف دشت الشتر وسیاه چادرهای کولیوند در حرکت بودند وقتی به نزدیک چشمه رسیدند زنها ودخترها از جمله نامزد کیخاله لب چشمه بودند ودرحال برداشتن آب وپرکردن مشکهای آبشان بودند که سه سوار نظامی به چشمه نزدیک شدند واز زنها طلب آب نمودند ، وقتی که نامزدکیخاله به نامزدش اب داد واو کلاه خود نادری به سر داشت ، پر سید شما کیخاله رادر جنگ ندیدی وازاوخبری ندار ی؟ تا کلاه خورا ازسر برداشت که بگوید منکیخاله هستم دختر تاچشمش به کیخاله افتاد ، کاسه پر اب را برزمین زد وب ون برداشتن مشکش با سرعت تمام به طرف سیاه چا درها رفت ، و به طایفه وتیره کوچکشان مزده امدن کیخاله را به ابادی داد عده ای اشک شوق ریختند بزرگ قوم فوری دستور داد بروند ساز دهل بیاورند زنها سور وسات عروسی بر پاکنند وچیت جا یا مکانی برای عروس وداماد بر پاکنند ابادی روحی تازه ونشاطی مضاعف یافت دو سوار را هم به گرمی پذیرفتند و امشب عروسی برپاشد وآمدن این رزمندگان را به میان ایل وتبارشان جشن گرفتند . حاصل این ازدواج چند فرزند بود که نام برخی از انها محمدتقی وکلکه وعلامرضا وپیرزاد ومحمد شفیع و. . . می باشند کیقبادخان ( کیخاله ) برادری به نام کاو ( کاوه خان ) داشته است . از کاو فرزند زیادی به جا نمانده است واقلیتی که در بسطام هستند معروف به هوز بهرام میباشند . واحمدبگ ابن بهرام دارای شش پسر میباشد ودربسطام الشتر زندگی مینمایند نوشتن شجره کیخاله را از جلد اول کتاب تبارشناسی لرستان ، که به قلم حجت الله حیدری درسال۱۳۸۴ شمسی توسط انتشارات افلاک چاپ شده است ، اقتباس کرده ام . مرحوم کدخدا آقارضا از نوادگان پیرزاد ابن کیخاله میباشد که شاعری توانا بوده است ویک قطعه شعر به نام ( ( کله ) ) ازوی به یادگار مانده است وجناب اقای حیدری در جلد دوم کتابش آن را به زیور طبع رسانده است. ازجمله اعقاب آن در سیمره ویا شهرستان دره شهر وروستای گلزرد وچمکلان ومهدی اباد ، میتوان عیسی نژادها و کریمی ها وجانپرورها و کولیوندها ومعیری نژادها و جمالی ها را نام برد. شجره دودمان کریمی سیکان به ترتیب نسل خانم طلا و موسی وهما وماهدوستی ومادر صیدعلی پیریهمگی فرزند کربلایی کریم ابن جمشیر ( جمشید ) ابن شمشیر ابن روشن ابن پیرزاد ابن کیخاله ابن سلیمان خان ابن عابدخان ابن پاشاخان ابنمظفر خان را میتوان نام برد . وهمچننین از نسل کلکه می توان عبدالرضا و محمد رضا وحسین رضا و حسن رصا و قمر و نیریجان و طاهره همگی ابن رضا ابنعلی عسگر ابن علی مولا یا علی میت ابن علی نقی ابن کلکه ( کل رضا ) ابن کیخاله را نام برد که درروستای شاپور آباد جنب روستای محمد علی آباد الشتر زندگی مینمایند .
...
[مشاهده متن کامل]


مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس